عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 14 تير 1397
بازدید : 610
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 14 تير 1397
بازدید : 667
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 14 تير 1397
بازدید : 614
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 14 تير 1397
بازدید : 985
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : چهار شنبه 11 بهمن 1396
بازدید : 602
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1396
بازدید : 697
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1396
بازدید : 1269
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : چهار شنبه 23 فروردين 1396
بازدید : 1111
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 19 اسفند 1395
بازدید : 424
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : چهار شنبه 20 بهمن 1395
بازدید : 436
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : شنبه 6 آذر 1395
بازدید : 533
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 8 تير 1395
بازدید : 547
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 29 بهمن 1394
بازدید : 652
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : چهار شنبه 14 بهمن 1394
بازدید : 563
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : چهار شنبه 16 دی 1394
بازدید : 640
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 3 دی 1394
بازدید : 491
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : یک شنبه 5 مهر 1394
بازدید : 481
نویسنده : آوا فتوحی

 

داستان موسیقی ایران، داستانی است پر از فراز و نشیب و در این میان آنچه ما را به مبدا پیدایش این هنر نزدیك می‌كند كشف نی‌های استخوانی مربوط به هزاره‌های قبل از میلاد است كه در نوع خود ابتدایی‌ترین و اولین نمونه‌های سازهای موسیقی محسوب شود، شادروان حسن مشحون معتقد است، از زمانی كه بشر توانست انفعالات درونی خود را به وسیله‌ صدا نمایش دهد و وزن را از صداهای منظم و مختلف طبیعت به دست آورد، موسیقی را به وجود آورد زیرا جهان پر از اصوات است و عالم خلقت بر توازن و انتظام استوار است.
چون تشخیص موزون از غیر موزون در طبیعت بشر است ، و هر چیز موزون مطابق طبع انسان است . آواز ، رقص ، شعر كه هر سه موزونند و مورد پسند بشر ؛ از همان دوران قدیم به صورت آداب و رسوم جزو زندگی ملل دنیا درآمدند ؛ با پیشرفت تمدن و با اختراع آلات و ادوات موسیقی بشر از نواهایی كه در ذهنش حالت دلپذیر ایجاد می كرد تقلید نمود و با سرودهای مذهبی به نیایش رب النوع ها پرداخت و موسیقی را ركن اصلی دین قرار داد و از رقص و آوازهای ضربی و غیر ضربی در جشن و سرور و مراسم مذهبی خود استفاده نمود. پس ریشه موسیقی به عهد كهن ارتباط دارد، موسیقی صوتی با سخن به وجود آمده است و در واقع همان روزی كه انسان توانست برای نخستین بار خوشی‌ها و رنج‌های خود را با صدا نمایش دهد، مبدا موسیقی است.

سرگذشت هنر ایران از جمله موسیقی آن را می توان به دو بخش تقسیم كرد :

دوره نخست : از آمدن نژاد آریایی به سرزمین ایران تا پایان دوره ساسانی

دوره دوم : از طلوع اسلام تا عصر حاضر

در مورد دوره نخست ، آنچه درباره اندیشه ، عواطف و احساسات هنر آریائیان گفته می شود به سبب فقدان آثار مدون و اسناد معتبر به ناگزیر مبنی بر حدس و گمان خواهد بود ، اكنون بیشتر اطلاعات ما از ایران قدیم غیر از روایات دانشمندان و مورخین شرقی و ادبای دوره اسلامی و اندكی از كتب ایران پیش از اسلام كه از اواخر عهد ساسانی باقی مانده ، از منابع خارجی و تحقیق و تتبع شرق شناسان است.

هیچ ملتی بدون اقتباس و استفاده و یاری جستن از دیگران نتوانسته به درجات عالی از تمدن دست یابد و هر ملتی بنابر نیازها و شرایط محیطی خویش و با اندیشه و ذوق و توانائی های خود چیزهائی بوجود آورده كه در طول زمان در نتیجه برخورد و ارتباط و در آمیختن با ملت های دیگر ، به دیگران منتقل شده است. ایرانیان از ملت هائی هستند كه در این اقتباس و تصرف در آن توانائی و ذوق و پسند خود را در طول تاریخ به ثبوت رسانیده و آن چه را اخذ كرده اند به صورتی بهتر و خوشایندتر در آورده و بدان رنگ ملی داده اند.

ابن خلدون نیز پیرامون اهمیت دادن سلسله‌های تاریخی ایران به موسیقی می‌نویسد: موسیقی نزد ایرانیان پیش از اسلام مطلوب و محبوب بود و رواج بسیار داشت. پادشاهان توجه و علاقه‌ی زیادی به اهل موسیقی مبذول می‌نمودند و خنیاگران و موسیقیدانان را در دربار سلاطین ایران منزلت و مقامی بس ارجمند بوده است.

برای روشن شدن این موضوع و با توجه به آمیزش و ارتباط ملت های متمدنی كه در قلمرو هخامنشیان می زیستند و دیگر مللی كه به ایران ارتباط داشتند ؛ ابتدا در مورد تمدن هائی صحبت خواهیم كرد كه از لحاظ هنر موسیقی دارای غنای فرهنگی بوده اند.

تمدن سومری : سومری ها دارای تمدن كهن بودند ؛ و اسباب و آلات موسیقی كه در حفاری های سرزمین كلده و شهر اور كشف شده تا حدودی سابقه و ریشه موسیقی آسیا به ویژه مردم آسیای غربی را روشن كرده است. در داخل آرامگاه یكی از پادشاهان سومری نقش برجسته ای است كه یك نوازنده چنگ و زنی را در حال رقص نشان می دهد ، نیز در كاوشهای انجام شده در اور دو ستون كشف شده كه بر آن آهنگ موسیقی نقش شده است. از وسایل مرسوم در این تمدن می توان طبل و چنگ و نی را نام برد.

تمدن كلده (بابل جدید) : این تمدن نسبت به ملل همسایه سمت مربی داشته و ملل قدیم از علوم و صنایع و هنر آنان برخوردار بوده اند ، از آثار بدست آمده در حفاری ها و تحقیقات دانشمندان معلوم گردیده كه اسباب و آلات موسیقی این دوره عبارت بودند از نی ، فلوت ، شیپور ، عود ، طبل و قانون.

در مورد ادوات موسیقی دوران‌های هخامنشی و پیش از اسلام نیز ، از سازهایی چون نقاره، شیپور، نی، بربط، تنبك، كوس، كرنای، سرنا، دمامه، خم، جلجل و گاودمن نام برده شده است.

به عنوان نمونه در شاهنامه می‌خوانیم :
خروش آمد و ناله كرنای برفتند گردان لشكر ز جای

یا منوچهری می‌گوید :
ز فریاد خرمهره و گام دم الاله بر امد ز رویینه خم

در یك تجزیه و تحلیلی كلی ،اطلاعاتی كه شاهنامه از ابزارهای موسیقی دوران‌های تاریخی و اسلامی به ما منتقل می‌كند به مراتب بیشتر از سایر منابع تاریخی است چرا كه فردوسی با توجه به سرایش شاهنامه در وزن حماسی در پیروزی ایرانیان سازهای شاد و مناسب و در جنگ‌ها موسیقی عزا و سوگ‌ها را به كار می‌برد.

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , تاج , روزنامه , خبر , طلوع , نیم نگاه , عصر , آواز , پیشکسوتان , جماسی , فردوسی , جنگ , شاهنامه , ,
تاریخ : سه شنبه 6 مرداد 1394
بازدید : 372
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : چهار شنبه 3 تير 1394
بازدید : 628
نویسنده : آوا فتوحی

 

دوره دوم : از طلوع اسلام تا عصر حاضر

در مورد دوره نخست ، آنچه درباره اندیشه ، عواطف و احساسات هنر آریائیان گفته می شود به سبب فقدان آثار مدون و اسناد معتبر به ناگزیر مبنی بر حدس و گمان خواهد بود ، اكنون بیشتر اطلاعات ما از ایران قدیم غیر از روایات دانشمندان و مورخین شرقی و ادبای دوره اسلامی و اندكی از كتب ایران پیش از اسلام كه از اواخر عهد ساسانی باقی مانده ، از منابع خارجی و تحقیق و تتبع شرق شناسان است.

هیچ ملتی بدون اقتباس و استفاده و یاری جستن از دیگران نتوانسته به درجات عالی از تمدن دست یابد و هر ملتی بنابر نیازها و شرایط محیطی خویش و با اندیشه و ذوق و توانائی های خود چیزهائی بوجود آورده كه در طول زمان در نتیجه برخورد و ارتباط و در آمیختن با ملت های دیگر ، به دیگران منتقل شده است. ایرانیان از ملت هائی هستند كه در این اقتباس و تصرف در آن توانائی و ذوق و پسند خود را در طول تاریخ به ثبوت رسانیده و آن چه را اخذ كرده اند به صورتی بهتر و خوشایندتر در آورده و بدان رنگ ملی داده اند.

ابن خلدون نیز پیرامون اهمیت دادن سلسله‌های تاریخی ایران به موسیقی می‌نویسد: موسیقی نزد ایرانیان پیش از اسلام مطلوب و محبوب بود و رواج بسیار داشت. پادشاهان توجه و علاقه‌ی زیادی به اهل موسیقی مبذول می‌نمودند و خنیاگران و موسیقیدانان را در دربار سلاطین ایران منزلت و مقامی بس ارجمند بوده است.

برای روشن شدن این موضوع و با توجه به آمیزش و ارتباط ملت های متمدنی كه در قلمرو هخامنشیان می زیستند و دیگر مللی كه به ایران ارتباط داشتند ؛ ابتدا در مورد تمدن هائی صحبت خواهیم كرد كه از لحاظ هنر موسیقی دارای غنای فرهنگی بوده اند.

تمدن سومری : سومری ها دارای تمدن كهن بودند ؛ و اسباب و آلات موسیقی كه در حفاری های سرزمین كلده و شهر اور كشف شده تا حدودی سابقه و ریشه موسیقی آسیا به ویژه مردم آسیای غربی را روشن كرده است. در داخل آرامگاه یكی از پادشاهان سومری نقش برجسته ای است كه یك نوازنده چنگ و زنی را در حال رقص نشان می دهد ، نیز در كاوشهای انجام شده در اور دو ستون كشف شده كه بر آن آهنگ موسیقی نقش شده است. از وسایل مرسوم در این تمدن می توان طبل و چنگ و نی را نام برد.

تمدن كلده (بابل جدید) : این تمدن نسبت به ملل همسایه سمت مربی داشته و ملل قدیم از علوم و صنایع و هنر آنان برخوردار بوده اند ، از آثار بدست آمده در حفاری ها و تحقیقات دانشمندان معلوم گردیده كه اسباب و آلات موسیقی این دوره عبارت بودند از نی ، فلوت ، شیپور ، عود ، طبل و قانون.

در مورد ادوات موسیقی دوران‌های هخامنشی و پیش از اسلام نیز ، از سازهایی چون نقاره، شیپور، نی، بربط، تنبك، كوس، كرنای، سرنا، دمامه، خم، جلجل و گاودمن نام برده شده است.

به عنوان نمونه در شاهنامه می‌خوانیم :
خروش آمد و ناله كرنای برفتند گردان لشكر ز جای

یا منوچهری می‌گوید :
ز فریاد خرمهره و گام دم الاله بر امد ز رویینه خم

در یك تجزیه و تحلیلی كلی ،اطلاعاتی كه شاهنامه از ابزارهای موسیقی دوران‌های تاریخی و اسلامی به ما منتقل می‌كند به مراتب بیشتر از سایر منابع تاریخی است چرا كه فردوسی با توجه به سرایش شاهنامه در وزن حماسی در پیروزی ایرانیان سازهای شاد و مناسب و در جنگ‌ها موسیقی عزا و سوگ‌ها را به كار می‌برد.

كهن ترین آثار شعر و موسیقی نژاد آریا :



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , تاج , روزنامه , خبر , طلوع , نیم نگاه , عصر , آواز , پیشکسوتان , جماسی , فردوسی , جنگ , شاهنامه , ,
تاریخ : شنبه 23 خرداد 1394
بازدید : 533
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : دو شنبه 15 دی 1393
بازدید : 511
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : شنبه 24 آبان 1393
بازدید : 461
نویسنده : آوا فتوحی

 

مولانا و گیر و دار جبر و اختیارو

 مساله­ ی جبر و اختیار یا آزاد بودن و یا آزاد نبودن انسان در انجام کارها و افعال موضوعی است که همراه با خردگرایی و خردوری انسان و بارمند بودن به آن اگرچه از هنگام ظهور فلاسفه در یونان بوده است؛ اما در تمدن و فرهنگ خاورمیانه، بویژه در ایران پس از ظهور اسلام و گرویدن ایرانیان به آیین تازه و آشنایی آنان با فلاسفه های ارسطو افلاطون و نو افلاطونیان از راه ترجمه های عربی مورد توجه قرار گرفت، و این باور اگرچه وسیله فرقه­ ی خردگرای اسلامی به نام معتزله در تمدن اسلامی رواج پیدا کرد اما فرقه­ ی اشعریه یا اشاعره به مبارزه با آن پرداخت، و پس از مدتها همین باور خردمندی انسان وسیله­ ی فرقه­ ی دیگر اسلامی نشر و تبلیغ شد چنانکه دیوان شاعران در سده های پنجم و ششم از همین باور پر است.مولانا جلال الدین را که می توان در سیر ادبیات منظوم ایران «متمم» شعر و نظم عارفانه به شمار آورد با توجه به عقلمند بودن انسان در اثر عرفانی خود – مثنوی- در ضمن داستانها و تمثیل ها خواسته است انسان را مختار و آزاد معرفی کند، اما باید گفت در این داستانها با توجه به مسایل جبری که برای اثبات مختار بودن انسان به نظم کشیده باز هم در اثبات اختیار آنچنان که به جبر استناد کرده و خود نیز طبق روش افتنانی در مثنوی نتوانسته است از کمند جبر رها شود و گویی در میان این دو نیروی حاکم بر سرنوشت انسان غربت زده در پهنه­ ی گیتی درگیر بوده است.

مولانا افکار و اصول و مبانی آن و ملاحظات فلسفی و کلامی و هزاران دقایق حقایق را در چارچوب داستان ها و تمثیلات می ریزد و در هریک از داستان ها نکته های گوناگونی را به تحریر می کشد: گاه از اصول فلسفه سخن به میان می آورد و موضوع جبری بودن آدمی را اثبات می کن، گاه با استناد به نیرو و قدرت آدمی، او را آزاد مختار می شناسد، و گاه به اصطلاحات و تعبیرات عرفانی می پردازد و موضوع اختیار و جبر را توجیه می کند اما خود در میان این دو مسئله مهم که همه ی اندیشه وران را به خود مشغول داشته، سرگردان و حیران و در کشاکش آن دو گرفتار است.

باید گفت اگر چه از نظر فنای افعالی، بنده مسخر قدرت حق است و موجد همه ی افعال را یزدان می داند، میان فعلی که با اختیار از بنده صادر می شود و فعلی که بدون اختیار او به وقوع می پیوندد، در نفس الامر تفاوتی وجود دارد که مولانا با ذکر مثالی بدان می پردازد:

یک مثال ای دل پی فرقی بیار / تا بدانی جبر را از اختیار

دست کاو لرزان بود از ارتعاش / وانکه دستی را بلرزانی ز جانش

هر دو جنبش آفریدهء حق شناس / لیک نتوان کرد این با آن قیاس

زان پشیمانی که دادی لرزه اش / خود پشیمان نیست مرد مرتعش

بحث عقل است این چه عقل حیله گر/ تا ضعیفی ره برد آنجا مگر (1499-1/1503)

منبع: مقاله مولانا و گیر و دار جبر و اختیار، نوشته نصرت الله فروهر

 



:: موضوعات مرتبط: حافظ/سعدی /مولانا , ,
:: برچسب‌ها: مولانا , جبر , اختیار , مقاله , منبع , خبر , ,
تاریخ : سه شنبه 25 شهريور 1393
بازدید : 511
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : یک شنبه 22 دی 1392
بازدید : 595
نویسنده : آوا فتوحی

 



:: موضوعات مرتبط: نقدها , ,
:: برچسب‌ها: مدرس , نقد , روزنامه , خبر , آوا , رضایی , ,
تاریخ : یک شنبه 22 دی 1392
بازدید : 710
نویسنده : آوا فتوحی

 

یکی از دغدغه های روشن بین  و درونگر ، گذشت زمان است ،گذشت ثانیه ها ،گذشت دقیقه ها و ساعت ها.گذشت روزان و شبان گریز پا.

در این میان مردم بی خیال لحظه های عمر را بر باد میدهند،بی آنکه به گذران لحظه های آن نیمه نگاهی اندازند.

ولی یک شاعر آگاه چون (هوفمانستال ) پیش گام مکتب ادبی سمبولیسم و شاعر ارزنده اتریش و آلمان ،گذشت زمان را خیام وار درک میکند و سایه روشن نیم رنگ گذران زندگی را در می یابد بی آنکه بخواهد خود را در هاله رویاها گم کند آنجا که می سراید"

میوه های کال آرام آرام می رسند

ودر خاموش شب از شاخه فرو می افتند

ساعتی چند بر زمین می مانند

سپس می بوسند و به خاک می پیوندد

و کودکان ، بی آنکه چیزی در یابند بزرگ می شوند و بزرگتر

و جاده ی زندگی را به آرامی به پایان می برند

راستی این همه خنده و گریه برای چیست آیا ما همه ، کسانی نیستیم که جاودانه تنهاییم؟ ودر میان جمع همدمی نداریم؟

خواجه اهل راز ،حافظ شیرازهم آنجا که به گذر عمر اشاره دارد مخاطبان را به نشستن کنار جوی آب روان فرا می خواند تا به گذر روزان و شبان عمر بنگرند و آن را بیهوده از دست ندهند،چه فرصت ها دیر بدست می آید ولی زود از میان میرود.

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت به جهان گذرا ما را بس

(آوا رضایی)فتوحی که مجموعه سروده هایش با نام سایه های آویزان انتشار یافته است در باره گذر زمان با زبانی دیگر این باور را بازتاب می دهد و می گوید عقربه ها در انحصار زمان است و ما انسانها چه زن و چه مرد غنوده بر پهنه ی زمینیم و  نظاره گر تراشه های حسرت که بر هستیمان سایه افکنده و گاه و بیگاه ما را آزار می دهد

خود را نمی یابم

عقربه ها

در انحصار زمان

زنان و مردان خوابیده در پیکر زمین

تراشه های حسرت

در ضیافت ترانه ها

نگاهی از آه ماه

افتاده بر آفتاب

این گونه سروده ها که رنگ سمبولیسم به خود گرفته نمایشی از دغدغه ی نسل امروز استیا دست کم دغدغه ی بخشی از نسل امروز که تلاش میکند اندیشه را بصورتی که حواس پنجگانه را مخاطب قرار

دهد بیان کند وآنچه را که بر حواس اثر میگذارد، به اندیشه و خرد پیوند زند

آنچه روشن است شاعر میخواهد پدیده ها را از پشت روحیه ی خیال انگیز بنگرد روحیه ای که نمایی مه آلود دارد و فضا را نیمه تاریک احساس میکند.

آوا رضایی در سروده های دیگرآهنگ ثانیه ها را هراسان به وصف میکشد و حرکت عقربه ها را بر صفحه ی ساعت بوسه ای می پندارد که بر چهره ی زمان نقش گرفته است.

هراسان است

ساعت

در شکل هندسی خویش

به قاعده

عقربه ها

بوسه میزنند

زمان را...

شاعر در جایی دیگر ، نوع نگاه خویش را تغییر می دهد و جلوه گری ایهام آمیز زندگی را از تیررس نگاه تیز بین خود به یک سو می افکند تا به زندگی و هرچه در آن است لبخند زند و امید وارانه بگوید :

آنگاه که ایمن می شوم از کلامت

می رویم /از نگاهت

و روزانه این امید را تا آنجا می گشاید که در رگه های تصورش،درختانی که در زمستان سرد فسرده اند ، با گرمی و روشنی دیدار دلدار از خواب گران زمستانی بیدار می شوند و همچون بهاران شکوفه می دهند:

وقتی، تو با منی

درختان

در سپیدی سرد

هم

شکوفه می دهند

شاعر با راز و رمز عشق و شراره های سوزان محبت آشناست و این آشنایی را به نوعی( شناخت ) رسانده است، شناختی که با دمدمه های هستی آفرین عشق دمساز است و شاعر را وا می دارد آوای موسیقی را چاشنی ترانه اش کند و با احساسی که از درونش زبانه می کشد به

سمبل ها و آهنگ ها بنگرد.او در این حالت تکرار عشق را چون امواجی می داند که ناگهان بر پهنه ی دل دریایی اش رخ می نماید و خود را با دلداری روبرو می بیند که تاکنون نمی شناخته ولی انتظار دیدار او را داشته است

تکرار عشق را امواج می داند

تویی که نمی شناسمت یک روز می آیی

ومن

با دل دریائیم

امواج را

هموارخواهم کرد.

گریستن و ریزش اشک های اندوه با چشم سرو کار دارد ولی نوعی از گریستن هست که (زبان افسوس) نام گرفته و جلوه های نمادین آن از دید ژرف نگران پنهان نمی ماند به ویژه زمانی که مسئله ی دردو هجران وسایه فراق در میان باشد و شاعر فرصت می یابد هجران یار را به گریستن لبان  تشبیه کند و چنین نغمه سر دهد :

با لبانم گریستم

سایه ات

مدام

ریزش میکند

بر فاصله ها

بر باور آوا رضایی شعر جسی است خوابیده که مخاطبان را بیدار میکند و تا زمانی که شعر در ذهن شاعر است  در چهره ی تصویر

(خود آگاهی شاعر ) جلوه گری دارد ولی هنگامی که روی کاغذ می آید و بر صفحات کتاب نقش گرفت دیگر به خوانندگان پیوند می یابد تا در زیرو بم سروده های شاعردرد زیستن را که او احساس کرده ، دریابند و راز دلبستگی  ها و اضطراب ها را در رقص واژه ها و آرایه ها و تصویر های ذهنی خود شکل دهند و در هم آمیزند مگر نه آنست که خود شاعر می سراید

بر جبین شعر حک می شوم

یک خط در میان

ومی نشینم

در دهان زمان

تا جاری شوم

بین دو واژه ی شیار

که نوشته نشده هرگز.

 

 



:: موضوعات مرتبط: نقدها , ,
:: برچسب‌ها: مدرس , نقد , روزنامه , خبر , ,
تاریخ : دو شنبه 29 مهر 1392
بازدید : 780
نویسنده : آوا فتوحی

مُردگان

دخیل می بندد

                  مَردمکان ِ بیدارشان را

پیش از فرو نشستن

بر

خنده های خاکستر ،

نامدگان

در پروازشان

خوابند

با گریه های هزار ساله

و چه زود

آغاز می شویم با جامه های سپید

                                         در پایان !



:: برچسب‌ها: استاد , علی جعفریان , موسیقی , سنتی , ویلن , پیانو , مدرس , دانشگاه , روزنامه , خبر , ,
تاریخ : دو شنبه 29 مهر 1392
بازدید : 1060
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392
بازدید : 813
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : دو شنبه 13 خرداد 1392
بازدید : 1026
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : یک شنبه 5 خرداد 1392
بازدید : 1133
نویسنده : آوا فتوحی

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com