عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 8 آبان 1394
بازدید : 509
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : جمعه 2 مرداد 1394
بازدید : 496
نویسنده : آوا فتوحی


باز هم از کنارت گذشتم ،

دوستت دارم ؛

افسوس

" دوستت دارم هایت"

جنس ِ شعرهایم را نمی خواهند ...

می توانستی

نُت شوی تا آهنگ ِ روزگارم باشی

می توانستم

آرامت باشم

در شب های بی قراری

من نمی مانم اینجا !

امروز

نخستین روز

از ادامه ی روزهای عمر من است



:: برچسب‌ها: عمر , روز , شب , جنس , شعر , آهنگ , روزگار , ,
تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
بازدید : 452
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: دعا , کیمیا , خدا , نماز , صبح , شب , ,
تاریخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394
بازدید : 464
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394
بازدید : 409
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 536
نویسنده : آوا فتوحی

در گچبری‌ها کبوترانی نام تو را هجا می‌کنند

تکمیل این باغ
تو را کم داشت
با دستی که به زمین نمی‌رسد
آوای اولین شکوفه
تو را شناخت

تا به تعادل پوست و روح
یک ماه را به نام خود کن
به شعله‌زاران حتی
درختان پشت به ما نخواهند کرد
و گنجشکانی
عکس تو را به هم تقدیم می‌کنند
تا به فروردین وقت داریم
تا در زبان و اطلس جان‌ها
دریافته می‌شوید.
نه خطی! نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

نه خطی! نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , باران , آسمان , شب , ,
تاریخ : جمعه 10 بهمن 1393
بازدید : 464
نویسنده : آوا فتوحی

چه شبها من و آسمان تا دم صبح


سرودیم نم نم؛ تو را دوست دارم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , باران , آسمان , شب , ,
تاریخ : دو شنبه 27 آبان 1392
بازدید : 983
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "تنهایی محض" از شاعر "بابک شهبازی" این جام
پر از بوی نفست
مانده بر کنار میز
و مدام
ذهن لحظه ها را
پر از مستی و اندوه و گریه می کند

شب
سراسر ِ خاطره را بلعیده
و نگاه روشن تو
خیال ِ شفاف و محض ِ تنهایی است
نگاه روشن تو

شب
حالا یکسر رفت و آمد ترانه و ترانه است
کلمه ها هر گوشه ی اتاق
نگاهم می کنند
و من جایی ندارم
برای پنهان شدن
برای گریختن از گفتگو!

دلم می خواهد
برایت دوباره جام را پُر کنم
همین.
دلم فقط همین را می خواهد

خستگی آرزوی آزادی
خستگی فلسفه و آن دروغ هایی
که تمام حقیقت های ساده را
اسید وار
سوزاندند
دروغ هایی که چشم دیدن ِزندگی را ندارند
و وعده های بزرگشان
کوچکترین بهانه های زیستن را
مسلول می کند
دیگر هیچ قله ی بلندی را فتح نمی کنند

چه کوچک بودم
که به وعده ای رنگین
تو را از کنارم بُردند
چه کوچک بودم
که هیچ را لمس می کردم و لذت می بُردم
و تمام حرف های شوهران ِشاهدُخت های غمگین را
پذیرفتم
و اوهام ها را با هجوم و تصاحب
قبله ام کرده اند!
چه کوچک بودم
و تو می دانستی
کوچک بودم.

دلم می خواهد
برایت دوباره جام را پُر کنم
همین
و همین

و باز این بوی نَفست
که حالا سرد و تلخ ِ تلخ است
چهره ی بی حالتم را
منقبض کند
و باز
این بوی نفست
که حالا تلخ ِتلخ است
ذره های
کوچک تنهای ام را
نوازش کند
ذره های کوچک ِ تنهایی محض را.



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شعر نو , سایت , بابک , شب , ترانه , جام , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 آبان 1392
بازدید : 916
نویسنده : آوا فتوحی

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

 

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: فروغ , شب , نور , ,
تاریخ : شنبه 4 آبان 1392
بازدید : 820
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "باداباد" از شاعر "سپهر نیک"

هرچه باداباد
میسرایم
خط خطی های افکارم
می سپارم دست تو
ای باد...!
شعری
از
اشک باران
شعری از آن
دستان چرک
کودکان بی سر و سامان
ببر شعرم را
ناکجا آباد
به شهر های غریب
که
مردمانش
نان خشک را
در سفره
پنهان خود دارند
ببر به دست مادرانی
که پستان های شان از شیر
خشک است
کودکانش
شیر بز یا... !
ان شتر پیر را می نوشند
ببر بر دستان پینه بسته
دخترانی
که هنگام نان پختن
رهایی را
آواز می خوانند
ببر بر سرزمین
مهربان کولی ها
که شب در خواب
میگریند...!



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: شب , روز , مردم , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com