عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 28 اسفند 1393
بازدید : 513
نویسنده : آوا فتوحی

پیشاپیش



:: برچسب‌ها: بهار , شکوفه , نگاه , سلام , ما , نو , مبارک , ,
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 457
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393
بازدید : 545
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393
بازدید : 474
نویسنده : آوا فتوحی

در دیداری غم‌ناک، من مرگ را به دست
سوده‌ام.

من مرگ را زیسته‌ام
با آوازی غم‌ناک
غم‌ناک
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده.

آه، بگذاریدم! بگذاریدم!
اگر مرگ
همه آن لحظۀ آشناست که ساعتِ سُرخ
از تپش باز می مانَد.
و شمعی- که به ره‌گذارِ باد -
میانِ نبودن و بودن
درنگی نمی‌کند،
خوشا آن دَم که زن‌وار
با شادترین نیازِ تن‌ام به آغوش‌اش کشم
تا قلب
به کاهلی از کار
بازمانَد
و نگاهِ چشم
به خالی‌هایِ جاودانه
بردوخته
و تن
عاطل!

دردا
دردا که مرگ
نه مُردنِ شمع و
نه بازماندنِ ساعت است،
نه استراحتِ آغوشِ زنی
که در رجعتِ جاودانه
بازش یابی،
نه لیمویِ پُر‌آبی که می‌مَکی
تا آنچه به دور افکندنی‌ست
تفاله‌ئی بیش
نباشد:
تجربه‌ئی‌ست
غم انگیز
غم انگیز
به سال‌ها و به سال‌ها و به سال‌ها...
وقتی که گِرداگِردِ تو را مردگانی زیبا فرا گرفته‌اند
یا محتضرانی آشنا
که تو را بدیشان بسته‌اند
با زنجیر‌هایِ رسمی‌یِ شناسنامه‌ها
و اوراقِ هویت
و کاغذ‌هائی
که از بسیاری‌یِ تمبرها و مُهرها
و مرکبی که به خوردِشان رفته است
سنگین شده است-

وقتی که به پیرامونِ تو
چانه‌ها
دَمی از جنبش باز نمی مانَد
بی‌آن که از تمامی‌یِ صدا ها
یک صدا
آشنایِ تو باشد،-
وقتی که دردها
از حسادت‌هایِ حقیر
بر نمی‌گذرد
و پرسش‌ها همه
در محورِ روده‌هاست...
آری،مرگ
انتظاری خوف‌انگیز است؛
انتظاری
که بی‌رحمانه به طول می‌انجامد.
مسخی‌ست دردناک
که مسیح را
شمشیر به کف می‌گذارد
در کوچه‌هایِ شایعه
تا به دفاع از عصمتِ مادرِ خویش
برخیزد،
و بودا را
با فریاد‌هایِ شوق و شورِ هلهله‌ها
تا به لباسِ مقدسِ سربازی درآید،
یا دیوژن را
با یقۀ شکسته و کفشِ برقی،
تا مجلس را به قدومِ خویش مزیّن کند
در ضیافتِ شامِ اسکندر.

من مرگ را زیسته‌ام
با آوازی غم‌ناک
غم‌ناک
و به عمری سخت دراز و سخت فرساینده.

" مرگ را دیده‌ام من " از مجموعۀ " آیدا، درختِ خنجر و خاطره "
" احمد شاملو "



:: برچسب‌ها: شاملو , احمد , مترجم , شاعر , سپید , نو , کلاسیک , مرگ , زندگی , ,
تاریخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393
بازدید : 365
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

عناصر شعر:

شعر باید حامل اندیشه -احساس - تخیل و آهنگ باشد

اندیشه :شعر باید حامل پیام و حکمتی باشد زیرا هنر از جمله شعرافزاریست برای شناختن طبیعت و زندگی .طبیعت تکامل میبابد و زندگی کامل میشود،هنر نو می شودو افزاری نو طلب می کندکه آنهم اندیشه نو است.

احساس:

احساس شاعر آفریننده است.او الهام میگیرد و نور شعر را می گسترد،لذا شاعر می بایست مفتون شعر یک شعر نیرومند شود تا احساس را انتقال دهد(خشم ، نفرت،عشق ، حسرت ، اندوه و .....)

تخیل:

نصف شعر در تخیل است به گفته خواجه نصیرالدین طوسی شعر زمانی کلام مخیل می خوانده اند چون قدرت شعر فارسی تخیل است لذا هر چه در اشعر این شخصیت خود را بارزتر نشان دهد شعر قوی تر است

آهنگ که می دانیم ترکیب شعر و موسیقی در آهنگین بودن کلام  عاشقانه  است(سن ژان برن اشعار خود را بصورت نثر نوشته اما نثری با ژرفای فلسفه و نغمه ای خیال انگیز )و نباید

کژ آهنگی ایجاد شودو این عناصر در هر شعرو سبکی با شد قوی است .

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر , شعر , سبک , احساس , آهنگ , تخیل , اندیشه , نفرت , عشق , طوسی , رمان , زمان , شخصیت , نو , جکمت , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 354
نویسنده : آوا فتوحی


برهنه


بگو برهنه به خاکم کنند


سراپا برهنه


بدانگونه که عشق را نماز می‌بریم....



:: برچسب‌ها: شاملو , حماسی , نو , سپید , ژورنالیستی , قرن , قلب , زخم , ترجمه , نماز , عشق , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 484
نویسنده : آوا فتوحی

 مرگ.زندگی.چاپ.روزنامه.

شعر شاملو

تقابل مرگ و زندگی و هم‌نشيني آن‌ها در يك بستر، نكته‌ای است كه شاملو در شعرش به 
مخاطب نشان می‌دهد و معتقد است مرگ حضوری دارد به قاطعيت زندگی! زيستن موقعی ارزشمند است كه دركنارش مفهوم عميقي به نام مرگ بازی مي‌كند. ستايش زندگی درواقع ستايش مرگ بايسته است چرا كه در مرگ هم زندگی است. زندگی گاهی با مرگ معنی مي‌شود بهتر است بگوييم زندگی همواره معنايش را از مرگ مي‌گيرد و مرگ نيز اعتبارش را مديون زندگی است.
از اين‌حيث شعر شاملو، شعري تأثيرگذار و قابل‌لمس است كه گاه دچار نوسان نيز مي‌شود. سرودن در فضايي با مشخصات اجتماعي كه همراه با لحني حماسي است، گاه شاعر را به ورطه‌ي شعار می‌كشاند كه شاملو نيز از اين قاعده مستثنا نيست. گاه فضاي ‍ژورناليستي با لحن پيامبرگونه‌اش دست به يكي مي‌كنند تا او شعرهايي مرتكب شود كه بيشتر به درد چاپ در روزنامه مي‌خورند:
ياران من بياييد
با دردهايتان
و بار دردتان را
در زخم قلب من بتكانيد
من زنده‌ام به رنج
مي‌سوزدم چراغ تن از درد
اين‌گونه شعرها يعني شعرهايي كه قبل‌از شعر بودن بيانه‌اند بيشتر به‌كار احزاب سياسي آن دوران مي‌آيد كـه در ميتينگ‌هايشان دستـه‌جمعي آن‌را زمزمه كنند! انگاربعضي از شعرهاي شاملو به سفارش نوشته شده‌اند. شعرهايی مانند دوشبح آواز شبانه براي كوچه ها،‌ شبانه‌ي 4 وحتي سطرها يا بندهايي از جاي‌جاي شعر او مي‌توان براي تأييد اين‌موضوع بيان‌كرد كه هيچ‌كدام از اين شعرها چيزي به شاعرانگي شاملو اضافه نمي‌كند و فاصله‌ي زيادي با شعرهاي درخشان او دارند.
در دهه‌ي سي، چهل و پنجاه نوعي از شعر سياسي رواج داشت كه مخاطب سیاسی پيشنهاد شعر مي‌داد. يعني ذائقه‌ي رايج، شاعران را بـه توليد نوعي شعر وامي‌داشت كه بيشتر وام‌دار اتفاقات و رخدادهاي پيراموني بود كه شاعر به نحوي آن را درشعر بازتاب مي‌داد و درسطح نازلی از شعر باقی می‌ماند. شاملو در شعرهاي شعارگونه‌ي خود، داناي كل نيز هست:
سه نويد، سه برادري
بر فراز مون واله ري ین واژگون گرديد
وآن هرسه
من بودم
سيزده قزباني سيزده هركول
بر درگاه معبود يونان خاكستر شد
وآن هرسه
من بودم
////
من درد بوده‌ام همه
من درد بوده‌ام
گفتي پوست واره‌اي استوار به دردي
////
اسم اعظم
آن‌چنان‌كه حافظ گفت
وكلام آخر
آن‌چنان كه من مي‌گويم
////
و نمونه‌هاي ديگري كه مي‌توان در شعر شاملو به آن‌ها اشاره‌كرد. اظهار دردمندي و رنجوري و نوعي مظلوم نمايي شعرها را از شعريت دور مي‌كند و در ساحتي ديگر اداي كلام از منظري بالا او را در كرسي ديگري مي‌نشاند كه نامش شعر روزنامه‌اي است. دراين نيم قرن اخير كمتركسي به شاعرانگي شاملو شك كرده است. او شاعري است كه روابط كلمات و تنانگي زبان را به‌خوبي مي‌شناسد و مي‌داند كه شعر در ذات شعريت خود است كه ماندگار مي‌شود اما او هم مانند هر شاعري قبل‌از آن‌كه شاعر باشد، انسان است و انسان نيز درسير شاعرانه‌ي خود، گاه تن به رفتارهايي مي‌دهد كه بيشتر به‌درد حاشيه‌هاي شعر مي‌خورد.
شعر شاملو وقتی از شعار فاصله می گیرد شعر انسان دردمند است كه داراي تاريخ است و به زبان ديگر، انسان تاريخي بخشي از شمايل خود را در شعر شاملو مي‌يابد. انساني كه با تعهد زندگي مي‌كند و درچهره‌اش زخم‌هاي فراواني است. رگ و ريشه‌ي تعهد به ضمير ناخودآگاه انسان ايراني بر مي‌گردد كه درطول تاريخ همواره معترض بوده اما كمتر به خواسته‌ي خود رسيده است. تحليل رواني اعتراض در انسان ايراني ابعاد ناشناخته‌اي دارد و هم‌چون كلاف سردرگمي است كه انگار ابتدا و انتهايش به هم وصل شده است.
سير اعتراض در انسان ايراني اغلب ماهيتي ايدئولوژيك داشته كه درشكل موفق خود منجربه تبديل قدرت از استبدادي به استبداد ديگر شده‌است و تنها در انقلاب مشروطه بود كه اين اعتراض فرايندي با تعاريف جديد پيدا كرد و مفاهيمي چون آزادي و وطن به دايره‌ي واژگاني اين اعتراض اضافه شد و اتفاقاً همين مفاهيم که وام‌دار نگرش غربي بود، شكل و سير اعتراض را تغیير داد و اگرچه انقلاب مشروطه به‌لحاظ سياسي راه به‌جايي نبرد، اما ازنظر فرهنگي تغييري اساسي در نگرش انسان ايراني ايجاد كرد كه نمونه‌اش را در شعر معاصر مي‌توان مشاهده كرد.

از کتاب بوطیقای شب(خوانشی باز بر شعر معاصر)، منتظر مجور



:: برچسب‌ها: شاملو , حماسی , نو , سپید , ژورنالیستی , قرن , قلب , زخم , ترجمه , ,
تاریخ : پنج شنبه 2 مرداد 1393
بازدید : 357
نویسنده : آوا فتوحی

مُردگان

دخیل می بندد

                  مَردمکان ِ بیدارشان را

پیش از فرو نشستن

بر

خنده های خاکستر ،

نامدگان

در پروازشان

خوابند

با گریه های هزار ساله

و چه زود

آغاز می شویم با جامه های سپید

                                         در پایان .



:: برچسب‌ها: آوا رضایی , شعر , نو , سایت , وب , مجموعه , مرگ , هزار , سال , پرواز , خاکستر , پایان , آغاز , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 420
نویسنده : آوا فتوحی

من دوست داشتن را

 

                         چه شيرين

 

با لبانِ دريا

 

                                    فريادِ فرهاد

 

                                                       مي زنم !

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: آوا رضایی , شعر , نو , سایت , وب , مجموعه , دریا , شیرین , فرهاد , فریاد , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 363
نویسنده : آوا فتوحی

هم‌سایه‌های ساده‌ای داریم:
فوتبال تماشا می‌کنند،
تخمه می‌شکنند
و با گُل زدن هر تیمی جیغ می‌کشند.

تنها کابوسشان دفترچه‌های قسطِ آن‌هاست
و می‌توانند ساعت‌ها حرف بزنند
بدون این که به‌راستی حرفی زده باشند.
در صفِ بنزین چه‌گوارا می‌شوند،
وقتِ رد شدن از چهارراه‌ها
به پاس‌بان‌ها لب‌خندهای شش در چهار می‌زنند
از ترسِ جریمه شدن
و تنها اعتراضشان
به افزایش قیمتِ وایگراست!

برای ماشین‌های قسطی‌شان
تخم‌مرغ می‌شکنند،
به جادو جمبل معتقدند
و شب به شب خوابِ آنتالیا می‌بینند.

هر هفته هم‌سرانشان را به آرایش‌گاه می‌فرستند
با این امید که یک‌بار
جنیفر لوپز از آرایش‌گاه به خانه برگردد
و از سیاست همان‌قدر وحشت دارند
که از عقرب!

هم‌سایه‌های ساده‌ای داریم:
ساده به دنیا می‌آیند،
ساده سواری می‌دهند
و ساده می‌میرند... //

*از مجموعه شعر «باران برای تو می‌بارد»



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر , شاعر , سایت , نو , کلاسیک , آنتالیا , خواب , بنزین , ماشین , قسط , صف , همسایه , ,
تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392
بازدید : 430
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: سال , نو , غید , نوروز , مبارک , ,
تاریخ : یک شنبه 28 مهر 1392
بازدید : 1342
نویسنده : آوا فتوحی

وقتی هستی
ــــــــــــــــــ

فلسفه یِ اِپیکور،
شعرِ شاملو

توانِ تحمّلِ تماشایِ تلخِ سقوطِ سرخِ ستاره گان،
در سحرگاهانِ اعدام
و شهامتِ شب شکنِ قهرمانانِ قصّه هایِ هزاران قصّه گو

همه گفتند مرا،
که از مرگ نَهَراسم

از مرگ نمی هَراسم
از نداشتنِ تو امّا،
مُدام در هَراسم

نبودنت میشِکَنَد مرا،
و من بی شباهتِ به من،
شباهتِ به شکستم میشوم

نباشی تو اگر،
من دیگر من نیستم

وقتی هستی،
هست تر از آنچه هستم میشوم!

ــــــــــــــــــ
عباس هژیر

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: هژیر , عباس , فلسفه , شاملو , نو , ,
تاریخ : دو شنبه 1 مهر 1392
بازدید : 925
نویسنده : آوا فتوحی

  

قطعه

"قطعه" شعری است که معمولاً مصراع های اولین بیت آن هم قافیه نیستند ولی مصراع دوم تمام

ادبیات آن هم قافیه اند. طول قطعه دو بیت یا بیشتر است.

......................الف///////// ...................... ب
...................... ج ////////// ...................... ب
...................... د ////////// ...................... ب

قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامه نگاری بکار می برند.

قدیمی ترین قطعه ها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر پروین

اعتصامی نیز بیشتر اشعارش را درقالب قطعه سروده است.

پروین اعتصامی مناظره های زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن، سیر و پیاز و ......

شکل تصویری قطعه به شکل زیر است:



علت اسم گذاری قطعه این است که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک

قصیده برداشته شده باشدو در واقع قطعه ای از یک قصیده است.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بررست و بردمید بر او بر، به روز بیست

پرسیدازچنار که توچند روزه ای؟ ----- گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است

خندید پس بدو که من از تو به بیست روز ----- برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟

او را چنارگفت که امروز ای کدو ----- باتو مراهنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!!!

(انوری)
 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر , شاعر , قطعه , غزل , ترانه , تصنیف , نو , کلاسیک , سپید ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com