1 – عشق معطوف به غير از خود است. در حاليكه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زير را مقايسه كنيد: - ( من) دوستت دارم - ( من) برات مي ميرم - (براي من) هيچكس مثل تو نميشه - ( من ) هميشه به فكر توام -( من) را فراموش نكن - ( من ) از تو رنجيدم در حاليكه در عشق، توجه به حالتها و لذتهاي خود نيست. و خواست و شرايط معشوق جايگزين خودخواهي فرد مي شود. جمله معشوق است و عاشق پرده اي زنده معشوق است و عاشق مرده اي 2 – هوس پاسخ به يك نياز جسماني و رواني است، مثل نياز به آب، نياز به اكسيژن ، نياز به غذا. ولي عشق فراتر از يك چنين نيازي هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشكوفايي فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمي كند، كوچك نمي كند. عشق عزت و احترام دارد و اين احترام از روي بي نيازي و بزرگي عشق حاصل مي شود.
اینجا ملودی عشق است ملودی باد و باران می نــوازم بــرای تـو برروی تــلی از خاطره که فروخفت در دهان شرمگین زمین و نفس بست در سقف شکستهء زمان می نوازم برای کودکان بی فردا برای همبازیهای کوچه و پس کوچه های وارونه !! می نوازم به یاد آن داس پــدر که چون بر خوشهء گندم می کشید می پیچید در غار غار کلاغها و می نسشت نرم نرمک بر دلم می نوازم بجای تــو مــادر که با یک دست ساقه می چیدی و با دست دگــر عـــرق می نوازم بجای خـدا که گوشهایش گویی تهی است از مــا !! می نوازم برای کوچ همهء کبوتــرها برای خواب بچه ماهی ها بـرای تــو که انگشتت سهمی بر این آرشه دارد.