عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 4 آبان 1393
بازدید : 417
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : شنبه 21 دی 1392
بازدید : 484
نویسنده : آوا فتوحی

 

ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ
ﺻﺪﺍﯼ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻧﻬﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻨﺪ ؟
ﻟﺒﺎﺱ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﭘﮏ ﺍﺳﺖ
ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻫﺸﺘﻢ ﺩﯼ ﻣﺎﻩ
ﻃﻨﯿﻦ ﺑﺮﻑ ﻧﺦ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﭼﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﻗﺖ
ﻃﺮﺍﻭﺕ ﺭﻭﯼ ﺁﺟﺮﻫﺎﺳﺖ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺭﻭﺯ
ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ؟
ﺑﺨﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﮔﺮﺩ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺳﺖ
ﺩﻫﺎﻥ ﮔﻠﺨﺎﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﺍﺳﺖ
ﺳﻔﺮﻫﺎﯾﯽ ﺗﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﺷﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ
ﺗﺮﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻣﺮﻏﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ
ﮐﻪ ﻻﺩﻥ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﻡ ﺟﻨﺒﺎﻧﮏ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﻕ ﺁﺑﻬﺎﯼ ﺷﻂ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ؟
ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﻧﺎﻣﻤﮑﻦ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ؟ ...... ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ




:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری , شاعر , قرن , آزاد , شعر , ,
تاریخ : جمعه 1 شهريور 1392
بازدید : 825
نویسنده : آوا فتوحی


قالب نیمایی

شعر آزاد

شعر سپید

  اینک به اجمال به شرح و توضیح قالب های شعر فارسی می پردازیم. ابتدا به بیان قالب های سنتی می پردازیم :

قصیده
قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.

هر چند قصاید شاعرانی چون ناصرخسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند اما مضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصری و انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.

قصیده قالب رایح شعر فارسی از اوایل قرن چهارم تا پایان قرن ششم است و از این تاریخ به بعد غزل اندک اندک جای آن را می گیرد اما اوج قصیده سرائی در قرون پنجم و ششم است.

در قرن ششم بر اثر تحولات سیاسی و اجتماعی که رخ می دهد (بر روی کار آمدن سلجوقیان) بازار مدح از رونق می افتد و تصوف رواج می یابد و قصیده که اصل موضوع آن ستایش ممدوح در پایان شعر است جای خود را به دیگر قالب های شعری می دهد هر چند از این دوره به بعد هم قصیده دیده می شود اما دیگر قالب رایج نیست و غزل حتی وظیفه اصلی قصیده که مدح باشد را نیز بر عهده می گیرد.

سرانجام در قرن هفتم سعدی در طی قصیده ای مرگ قصیده را رسماً اعلام می کند و ساختمان سنتی آن در هم می شکند.

بعضی قصیده را "حماسه دروغین" خوانده اند چرا که در ادبیات حماسی قهرمان اغلب یک موجود اساطیری است که کارهای عجیب و خارج از توان بشر معمولی انجام می دهد ولی در قصیده همه ی این صفات در مورد شخصی که کاملاً او ا می شناسیم و می دانیم هیچ یک از این کارها را نمی تواند بکند بکار می رود.

در قصیده هایی که در مدح سلطان محمد غزنوی سروده شده است به نمونه های خوبی از این اغراق ها بر می خوریم که حتی اندکی هم با واقعیت شخصیت او سازگار نبوده است.

نمونه ای از قصیده

قصیده "بهاریه" فرخی شامل صد و بیست و پنج بیت و در مدح سلطان محمود غزنوی است

که برای نمونه ابیاتی از آن نقل می شود:

بهار تازه دمید، ای به روی رشک بهار
بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار
همی به روی تو ماند بهار دیبا روی
همی سلامت روی تو و بقای بهار
رخ تو باغ من است و تو باغبان منی
مده به هیچکس از باغ من، گلی، ز نهار!
به روز معرکه، بسیار دیده پشت ملوک
به وقت حمله، فراوان دریده صف سوار
همیشه عادت او بر کشیدن اسلام
همیشه همت او نیست کردن کفار
عطای تو به همه جایگه رسید و، رسد
بلند همت تو بر سپهر دایره وار
کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی
کجا رسد بر کردارهای تو گفتار؟
تو آن شهی که ترا هر کجا شوی، شب و روز
همی رود ظفر و فتح، بر یمین و یسار
خدایگان جهان باش، وز جهان برخور
به کام زی و جهان را به کام خویش گذار

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قالب شعر , نیما , سپید , آزاد , شاعر , شعر , کتاب , ,
تاریخ : یک شنبه 30 تير 1392
بازدید : 1433
نویسنده : آوا فتوحی

اینجا ملودی عشق است
ملودی باد و باران
می نــوازم بــرای تـو
برروی تــلی از خاطره
که فروخفت در دهان شرمگین زمین
و نفس بست در سقف شکستهء زمان
می نوازم برای کودکان بی فردا
برای همبازیهای
کوچه و پس کوچه های وارونه !!
می نوازم به یاد آن داس پــدر
که چون بر خوشهء گندم می کشید
می پیچید در غار غار کلاغها
و می نسشت نرم نرمک بر دلم
می نوازم بجای تــو مــادر
که با یک دست ساقه می چیدی
و با دست دگــر عـــرق
می نوازم بجای خـدا که گوشهایش
گویی تهی است از مــا !!
می نوازم برای کوچ همهء کبوتــرها
برای خواب بچه ماهی ها
بـرای تــو 
که انگشتت
سهمی بر این آرشه دارد.

By : Mahmoud Shirbazoo
محمود شــیر بـازو



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: دوست , شعر , نو , آزاد , شیربازو , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com