عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 554
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393
بازدید : 472
نویسنده : آوا فتوحی

موسیقی ایرانی تنها یک سنت موسیقایی نیست، تنها یک فرهنگ غنی و ریشه دار و کهنسال نیست، بلکه در عین حال نموداری دقیق و روشن از یک تمدن دیرپا و ماندگار است که طی هزاران سال در دل این جغرافیای رنگارنگ شکل گرفته است و من در تمام طول زندگی ام و در بیش از نیم قرن حضورم در عرصه موسیقی ایرانی، همیشه و در همه حال کوشیده ام تا نه فقط پاسدار ارزش ها، اصول و شکوه و عظمت این سنت موسیقایی ، نه فقط مفسر این فرهنگ غنی بلکه پاسدار این تمدن باشم. موسیقی ایرانی همیشه و در هر حال، بازتاب دهنده جلوه های مختلف این تمدن کهنسال و رنگارنگ بوده است، بازتاب دهنده معماری و مهندسی ایرانی در دل خاک و خشت و لعاب و آرامش و سکوت و خلوص و خلوت انسی که در آن موج می زند و از انسانی گفته است که این در این خانه های دلباز و روشن رو به نور، در دل حضور دایمی طبیعت و خورشید و آب ، در جست و جوی لحظه ای آرامش و آسایش و خلوت و مهربانی بوده است. موسیقی ایرانی بازتاب دهنده شعر و ادب غنی و کهنسال این سرزمین و نظم دقیق و مهندسی شده حیرت انگیزش بوده که در تمام طول تاریخ پربارش از خنیاگران کهن تا همه آن شاعران درخشان و گذر از همه پیچ و خم های تاریخ ، تنها نمایش دهنده حیرت انسان این مرز و بوم از زیست در جهان بود و از پرستش و حمد و ثنای خالق و خلق و آواها و نواهای موسیقی ایرانی هم چیزی جز ستایش حضور در این جهان و حیرت و بهت و ستایش از این نظم و تکامل نیست. هنرمند ایرانی ، برعکس هنرمند غربی، فردیت اش یعنی مایه رسیدن و خلق و آفرینش هنری را همیشه در حیرت از کشف و شهود این جهان با نظم و اصول صرف کرده است. موسیقی ایرانی، جشن و شور درک این حیرت، این کشف و شهود، این شکوه و عظمت است.
من در تمام طول این نیم قرن کوشیدم تا این سنت ریشه دار خنیاگری ایرانی را با همه زوایا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ کنم و پاس بدارم و سپس آن را به آیندگان منتقل کنم. کوشیدم که این سنت خنیاگری را که در عمق این تمدن کهنسال ریشه دارد، از چنگ نوازان هخامنشی تا موسیقیدانان ساسانی و سپس قاریان کلام وحی پاسداری کنم و اگر می توانم چیزی بر آن بیفزایم و اگر همیشه کوشش کردم تا حافظ و پاسدار دقیق این سنت باشم تنها به این قصد بوده که در غیاب آن معماری با شکوه، آن شعر و ادب غنی و درخشان ، کتابت و خطاطی و مینیاتور و دیگر مایه های هنری این تمدن، موسیقی ایرانی اکنون تنها بازمانده، حافظ و پاسدار و نماینده یک تمدن کهنسال اما در حال نابودی یا دستکم دگرگونی است، باشد. موسیقی ایرانی، سینه به سینه در دل عاشقان حفظ شده، از پستویی به گوشه ای پناه برده، طی قرن ها پالاییش و نظم یافته، فردیت های هنرمندان در طی تاریخ به آن افزوده شده، غنا و تکامل یافته و اکنون فشرده شده و خلاصه شده ویژگی های یک تمدن است. من کوشش کردم تا آن را حفظ کنم. به تمام و کمال آن خدشه ای وارد نکنم، حرمت اش را بدارم و اگر می توانم چیزکی به غنایش اضافه کنم، تا دیگرانی شاید آن را متحول کنند و از آن چیزی کامل تر بسازند.
برخود لازم می دانم که از سفیر فرانسه در ایران، به عنوان نماینده ملت دوست و عاشق هنر فرانسه، از رایزن فرهنگی سفارت فرانسه و همکارانشان بابت این نشان و این افتخار تشکر کنم که مرا شایسته دریافت این نشان دانستید و از همه دوستانم، از همه حاضران و سروران و اصحاب هنر و اندیشه که در مجلس حضور دارند و مردمی را نمایندگی می کنند که عاشقانه دوستشان دارم تشکر کنم. خوشحالم در همه زندگی ام هرگز به این مردم و به سرزمینم پشت نکردم ، در کنارشان بوده ام ، برای آنها تلاش کردم و خواهم کرد.

محمدرضا شجریان

 



:: برچسب‌ها: شجریان , ایران , خارج , کنسرت , برج میلاد , موسیقی , فرانسه , ادبیات , نمدن , ,
تاریخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393
بازدید : 504
نویسنده : آوا فتوحی
  • آیا ردیف شما عین و روایت نعل به نعل ردیفی بوده است که استاد مهرتاش تدریس می‌کرده است و یا اینکه این ردیف روایتی از ردیف مهرتاش است؟

من تمام آنچه (نزدیک به ۹۹درصد) که استاد گفته است را در این ردیف‌ها لحاظ کرده‌ام؛ البته این به معنای این نیست که در آن دخل و تصرف نکرده‌ام. چرا که هرآنچه که من یاد گرفته‌ام - به جز ردیف‌های ابتدایی آن- به صورت ذهنی بوده است و قاعدتا بعد از گذشت ۳۱ سال نمی‌توانم ادعا داشته باشم که هرآنچه که در ردیف مهرتاش ارائه داده‌ام صددرصد مطابق با گفته‌های استادم است. یعنی اینکه این ردیف نعل به نعل نیست.
 از طرف دیگر باید این نکته را درج کنند که من ۲۰ سال شاگرد یک استاد (مهرتاش) بوده‌ام و نزد استاد دیگری برای یادگیری نرفته‌ام. به همین دلیل می‌توانم ادعا کنم حتی این تراوشات ذهنی‌ام نیز برگرفته از ردیف مهرتاش باشد.

من در حال حاضر می‌توانم از نوع ملودی یک آهنگ و بدون اینکه اسم آهنگساز را بدانم، بفهمم که این قطعه متعلق به استادم هست یا نه! جالب اینکه چندی پیش قطعه‌ای با عنوان «از تو بگذشتم و بگذشتم با دگران» در رادیو اجرا شد که مجری اعلام کرد که این قطعه مربوط به فرامرز پایور است. من به رادیو زنگ زدم و گفتم که این قطعه مربوط به مهرتاش است و آن‌ها ادعای من را رد کردند. بعد از اصرارهای فراوان من، آن‌ها سراغ جعبه آلبوم رفتند و متوجه شدند که آهنگ متعلق به مهرتاش است.

  • آقای منتشری با توجه به اینکه گفتید ردیف شما ردیف نعل به نعل نیست؛ آیا شخص دیگری هم می‌تواند روایتی از ردیف‌های مهرتاش را دوباره منتشر کند؟

- اگر کسی پیدا شود که خوب بخواند و درست بخواند من که به نوبه خودم خوشحال می‌شوم اما آن شخص باید در حد و اندازه من باشد! و این‌که باید بدانیم آن شخص چند سال نزد استاد مهرتاش درس فرا گرفته است. با توجه به اینکه کلاس‌های آقای مهرتاش رایگان بوده است آیا با یک دوره شش‌ماهه یا دوساله می‌توان ردیف منتشر کرد؟؟ البته اگر این اشخاص هنرمندانی چون محمدرضاشجریان، عبدالوهاب شهیدی و یا جمال وفایی باشند اصلا مشکلی نیست. کمااینکه زمانی که می‌خواستم این کار را منتشر کنم و با آقای شجریان مشورت کردم، وی گفت اگر شما این کار را نمی‌کردید این‌ها هم از بین می‌رفت.

 از طرف دیگر ردیف‌خوانی یک قابلیت می‌خواهد. یعنی اینکه ردیف‌خوان هم باید آوازه‌خوان باشد و هم باید ردیف بداند. کسی که می‌خواهد ردیف‌های مهرتاش را بخواند باید آواز شش دانگ داشته باشد و اینکه ردیف‌ها را هم به طور کامل بداند؛ چرا که جنس تحریرهای مهرتاش را هر آوازه‌خوانی نمی‌تواند اجرا کند.
 همچنین اگر کسی می‌خواهد ردیف مهرتاش را دوباره منتشر کند باید بدانیم که در وهله اول وی چند سال پیش استاد رفته و چند سال پیش اساتید دیگر!

  • اغلب شاگردهای مهرتاش اعتقاد دارند که دستگاه راست‌پنجگاه و نوا که شما هم‌اکنون آن را در ردیف ارائه داده‌اید در ردیف‌های مهرتاش موجود نیست و اینکه‌اصلا استاد مهرتاش اعتقادی به این دو دستگاه نداشتند!


- من ۲۰ سال نزد استاد مهرتاش بودم و باید بگویم ردیف‌های پیشرفته وی را سه‌بار با سه شعر مختلف دوره کردم. من دستگاه راست‌پنجگاه و نوا را از خود استاد یاد گرفتم و به آن هیچ چیز جدیدی اضافه نکردم. این نکته را هم باید اضافه کنم که استاد مهرتاش در محافل مختلف این دو دستگاه را در قالب گوشه‌های پراکنده می‌خوانده و من آن را به صورت ذهنی ثبت کرده‌ام.

 با این حال استاد اعتقاد داشتند که دستگاه نوا و راست‌پنجگاه گزیده‌ای از دستگاه‌های دیگر است و لازم نمی‌دید که آن‌را به هنرجویان مبتدی یاد بدهد.

دستگاه راست‌پنجگاه شامل چهار یا پنج گوشه اصلی نظیر درآمد، پروانه، روح‌افزا، نیریز و پنجگاه است و دیگر گوشه‌ها نظیر قره چه در دستگاه شور، چکاوک در دستگاه همایون وراک‌ها در دستگاه ماهور وجود دارد. در دستگاه نوا نیز چند گوشه اصلی به نام درآمد، گردانیه، نغمه و نیشابورک داریم که گوشه‌های دیگر مثلا بیات راجع در آواز بیات اصفهان، رهاب در آواز افشاری، عراق در دستگاه ماهور و حسینی در دستگاه شور اجرا می‌شود. خلاصه اینکه‌من تمام این‌گوشه‌ها را که استاد به صورت پراکنده و به طور خصوصی به من درس داده‌اند را جمع‌آوری کرده‌ام و آن را جداگانه در قالب خودش منتشر کردم.
 

  • جامعه باربد دقیقا از چه سالی تاسیس شده است و اینکه با یک نگاه کلی می‌توانیم ارزیابی کنیم که اینجامعه وضعیت ناهمگونی را سپری کرده است؛ به طوری که از یکطرف از دل آن شاگردانی مانند علی نصیریان، ‌عزت‌الله انتظامی بیرون آمده و در حوزه آواز کسانی مانند شما، شجریان، عبدالوهاب شهیدی و یا جواد وفایی به جامعه موسیقی معرفی شده‌اند و از طرف دیگر شاهدیم در همین اصناف کلاس‌های سطح پایین و آواز‌های کاباره‌ای نیز آنجا اجرا می‌شد، دلیل این همه ناهمگونی فرهنگی چیست؟ چرا جامعه موسیقی باربد به این وضعیت کشانده شد؟


- جامعه باربد از سال۱۲۹۸ با همفکری تعدادی از دوستان استاد مهرتاش راه‌اندازی شد و کار آن‌ها به این صورت بود که به صورت ماهیانه از اعضای جامعه باربد حق عضویت گرفته می‌شد و نوازندگان به صورت دوره‌ای در خانه اعضا کنسرت یا تا‌تر برگزار می‌کردند. این روال ادامه داشت تا اینکه در سال۱۳۰۵ جامعه باربد رسمیت پیدا کرد و برای اجرای تئا‌تر و موسیقی سالن اجرا می‌شدکه اولین کنسرت‌ها در سالن سینما همای و یا سالن زرتشتیان برگزار شد. در این سال‌ها تعداد اعضا زیاد شد و قرار شد که این موسیقی و تئا‌تر برای تمام مردم نیز اجرا شود. به همین دلیل استاد ملک احتشام السلطنه را با ماهی ۱۲هزار تومان اجرا کرد و در آنجا چون سن برای اجرا نبود، فقط محلی برای تمرین بود و برای اجرا از سالن‌های دیگری مانند سینما شهرزاد و گراند هتل استفاده می‌شد.

 استاد در سال۱۳۲۲ از اوقاف ملکی اجاره کرد و دیگر تئاتر‌ها آنجا اجرا می‌شد. این روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۲۶ وضعیت لاله زار بهم خورد و به جای اجرای تئا‌تر گروه‌های رقص از کشورهای عربی و ترکی برای اجرا به ایران می‌آمدند. بعد از آن بود که وضعیت لاله‌زار را که یک زمان به عنوان «مرکز هنر ایران» می‌شناختند بهم خورد و حتی سبک آدم‌هایی که به لاله‌زار رفت‌وآمد می‌کردند تغییر کرد. آن زمان در تئا‌تر تهران و پارس گروه حرکات رقص عربی و ترکی با بلیتی شبی۲۰۰ تومان برروی صحنه می‌رفت. آن زمان مدیر داخلی تئا‌تر تهران داریوش اسدزاده بود.

 در همین راستا جامعه باربد نتوانست هم‌پا با تئا‌تر تهران و پارس جلو برود و با اینکه تئاترهای جامعه باربد ملی بود و وزارت فرهنگ و هنر آن زمان به آن کمک می‌کرد اما دخل و خرجش به هم نمی‌خورد و هزینه‌ها بسیار بالا بود.

این روند تا سال ۱۳۳۵ به صورت کج‌دار و مریض پیش رفت و بعد از آن سالن‌های جامعه باربد اجاره داده شد و این روند تا سال ۱۳۵۷ به‌‌همان و سبک وسیاق ادامه داشت.

 با این حال استاد مهرتاش هر سال شب عید برای پرورشگاه‌های تهران کنسرت و تئاتری برگزار می‌کرد و از دوستانش که توانایی مالی دارند برای کمک به این پرورشگاه‌ها دعوت می‌شدند.

منبع: 

روزنامه آرمان

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , نوازنده , خواننده , کلیپ , وب , سایت , کنسرت , ایران , قرن , خارج , برنامه , گلها , منتشری مهرتاش ,
تاریخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393
بازدید : 464
نویسنده : آوا فتوحی


سيد علي رضا مير علي نقي
سيد علي رضا مير علي نقي ، پژوهشگر تاريخ معاصر و نوازنده سنتور است . دانش آموخته را در محضر استادان تقي بينش ، حسين علي ملاح، و مجيد كياني ، فراگرفت. و از آثار وي مي توان به كتاب « موسيقي نامه وزيري» و مقالات متعدد در دايرة المعارف اسلامي و دايرة المعارف تشيع ،سالنامه موسيقي ايران اشاره كرد.
تولد: 1345/02/08


رهي معيري
رهي معيري شاعر و ترانه سرا وي سابقه كار ادبي از دوران نوجواني و كار در مطبوعات از سال 1310شروع شد. وي عضو شوراي شعر و ترانه در داديو ايران و همكار برنامه‌ي « گل ها» و آشنا به نوازندگي سه تار و پيانو و به خوانندگي و از آثار وي « كاروان» ، «برق غم»، «شب جدايي»، « كيم من»، «آزاده ام» و… ديوان اشعار « آزاده رهي» و « سايه‌ي عمر»‌ و تعدادي مقاله (جدي- طنز) در نشريات مختلف.
وفات: 1347 تولد: 1288/02/1 


محمد تقي بهار(ملك الشعرا)
بهار، اديب و شاعر و رجل سياسي و سراينده‌‌ي كلام ترانه هايي از استادان موسيقي ايران : زمن نگارم ، عروس گل، مرغ سحر، به دل جز غم آن قمر ندارم…
وفات: 1330/02/12 تولد: 1268


سيد محمد كاظم موسوي
محمد موسوي، نوازنده ني و شاگرد محضر حسن كسايي بود.يكي از كارهاي او كار در راديو تهران همراه خوانندگان و نوازندگان است. داراي آثار فراوان در تكنوازي و همنوازي (پيام عاشق، شكر ايزد، تنگستاني و…)مي باشد.
تولد: 1325/02/12


حسن لحني
حسن لحني ( معروف به حسن قصاب لحني) خواننده و رديف دان بود. از آثار باقي مانده از وي مي توان به صفحه هايي در آوازهاي مختلف اشاره كردو داراي قدرت و لحن ويژه در خوانندگي بود.
وفات: 1338/02/15 تولد: 1261  


محمد علي امير جاهد
محمد علي امير جاهد( جاهد)، شاعر و ترانه سرا؛ و آخرين تصنيف ساز بزرگ بعد از شيدا و عارف بود مصدرخدمات مهم اداري و هنري بوده است. مؤسس هنرستان شبانه‌ي موسيقي ملي بود . از آثار به جاي مانده از وي مي توان به تعداد زيادي تصنيف، ضبط در صفحه هاي گرامافون و درج در دو جلد« ديوان امير جاهد» و مدير ناشر «سالنامه‌ي پارس»
وفات: 1356/02/16 تولد: 1272


حسين صبا
حسين صبا نوازنده‌ي سنتور و پيانو شاگرد حبيب سماعي و ابوالحسن صبا ( سنتور)و امانوئل ملك اصلانيان ( پيانو) معلم سنتور در هنرستان عالي موسيقي بود. از آثار به جاي مانده از وي مي توان به تعدادي ضبط هاي خصوصي و يك جلد كتاب خود آموز سنتور اشاره كرد. از شاگردان وي مي توان ارفع اطرايي را نام برد.
وفات: 1339/02/18 تولد: 1303


حسن كامكار
حسن كامكار، نوازنده ويولون ، معلم موسيقي بود. وي از مروجين جدي موسيقي در سنندج بوده است و داراي آثار فراوان منتشر نشده مي باشد. فرزندانش از شاگردان برجسته وي محسوب مي شوند.
وفات: 1370/02/24 تولد: 1302

پرويز مشكاتيان
پرويز مشكاتيان، نوازنده سنتورو نوا ساز بود وي شاگرد پدر و بهره برده از داريوش صفوت بوده است و فارغ التحصيل دانشكده هنر هاي زيبا ( رشته موسيقي) بود و از آثار وي مي توان به بيداد، برآستان جانان ، لاله‌ي بهار ، وطن من ، دستان و…
تولد: 1334/02/24

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , نوازنده , خواننده , کلیپ , وب , سایت , کنسرت , ایران , قرن , خارج , برنامه , گلها , ,
تاریخ : شنبه 21 دی 1392
بازدید : 887
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعری از " گابریلا میسترال "
برگردان :کامیار محسنین

کودکی معلول گفت:
«من چطور برقصم؟»
گفتیم
بگذار قلبت برقصد.
سپس بچه ای ناقص العقل گفت:
«من چطور بخوانم؟»
گفتیم
بگذار قلبت بخواند.
سپس بته خشکیده بیچاره ای گفت:
«پس من چطور برقصم؟»
گفتیم
بگذار قلبت با باد پرواز کند.
سپس خدا از آن بالا گفت:
«من چطور از آبی آسمان فرود آیم؟»
گفتیم
بیا اینجا برای ما در نور برقص.
تمام دره می رقصید
با هم زیر نور خورشید
و قلب او که نپیوست به ما
بدل شد به خاک… به خاک.




:: موضوعات مرتبط: شاعران خارجی ونویسندگان وموسیقیدانان , ,
:: برچسب‌ها: فیس بوک , شاعر , خارج , شعر , میسترال , ,
تاریخ : جمعه 15 آذر 1392
بازدید : 994
نویسنده : آوا فتوحی

 

تریستان کلنسور

لئون لوکلر،معروف به تریستان کلنسور،در سال 1874 در نزدیکی های پاریس به دنیا آمد و به سال 1966 در پاریس چشم از جهان فرو بست.شعر آزاد را به خوبی می شناخت.از وزن های سنتی فرانسه،وزن های کوتاه و دلنشینی را بیرون می کشید که رنگی از ترانه های عامیانه و قدیمی داشت.چاشنی طنز را همیشه در شعر هایش رعایت می نمود و مضمون اشعارش را از مسایل آشنای مردم سرزمینش بر می گزید.منتقدان اشعار او را به " نغمه ی لطیف نی لبکی در بوستانی دور" تشبیه کرده اند.معروف ترین دفتر شعر او "پنجاه غزل خوابیده ی هوشیار" نام دارد.

او در عین حال آهنگ سازی توانا،نقاشی چیره دست و علاقمند به ادبیات ایران بود.

اتفاقی ست روان روی مدار باور
صبح این "عصر شب" و "فصل هبوط خنجر"
اتفاقی ست به قطعیت"خواهد افتاد"!
خط بطلان به تب حادثه ی خاکستر
چشم می بندم و کافر به خودم... می گردم
می شود باز پدیدار خیال آنسوتر
وهمی از زاویه ی تابش باور در دل
هم به اندازه ی باران یقین آخر
مردی از بطن تمامیت من خواهد رُست
مردی از جنس خودم؛ با هیجانی دیگر
مردی از طایفه ی "غیر تمام مردم"
مردی از حجم خداوند کمی کوچک تر
مثل الفاظ غزل؛ پاک تر از متن سپید
فکر اسطوره شدن در سر و ایمان در بر
نه که شمشیر؛ خدا در کف او می چرخد
می زند تیشه به اندیشه ی شمشیر آور
***
چشم می بندم و یکباره زمین می لرزد
صبح آغاز شده؛ وقت طلوعی بهتر...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران خارجی ونویسندگان وموسیقیدانان , ,
:: برچسب‌ها: خارج , آهنگساز , ,
تاریخ : جمعه 24 آبان 1392
بازدید : 1092
نویسنده : آوا فتوحی

معیری فرزند محمدحسین‏خان مؤیدخلوت و نوهٔ دوستعلی‌خان نظام‌الدوله در دهم اردبیهشت ۱۲۸۸ خورشیدی در تهران,گلشن چشم به جهان گشود . پدرش قبل از تولد رهی درگذشته بود. رهی معیری تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد. آنگاه وارد خدمت دولتی شد و در مشاغلی چند خدمت کرد. از سال ۱۳۲۲ به ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید. پس از بازنشستگی در کتابخانه سلطنتی اشتغال داشت.
 
رهی از اوان کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی دلبستگی فراوان داشت و در این هنرها بهره‌ای بسزا یافت. هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود: 
کاش امشبم آن شمع طرب می‌آمد

وین روز مفارقت به شب می‌آمد 
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست

ای کاش که جانِ ما به لب می‌آمد

در آغاز شاعری، در انجمن ادبی حکیم نظامی که به ریاست وحید دستگردی تشکیل می‌شد شرکت جست و از اعضای مؤثر و فعال آن بود و نیز در انجمن ادبی فرهنگستان از اعضای مؤسس و برجسته آن به شمار می‌رفت . وی همچنین در انجمن موسیقی ایران عضویت داشت . اشعار رهی در بیشتر روزنامه‌ها و مجلات ادبی نشر یافت و آثار سیاسی، فکاهی و انتقادی او در روزنامه باباشمل و مجله تهران مصور چاپ می‌شد. در شعرهای فکاهی و انتقادی از نام مستعار «زاغچه» ، «شاه پریون» ، «گوشه‌گیر» و «حق گو» استفاده می‌کرد.
 
رهی معیری در سال‌های آخر عمر در برنامه گل‌های رنگارنگ رادیو، در انتخاب شعر با داوود پیرنیا همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سرپرستی می‌کرد. رهی در همان سال‌ها سفرهایی به خارج از ایران داشت از جمله: سفر به ترکیه در سال ۱۳۳۶، سفر به اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۳۳۷ برای شرکت در جشن انقلاب کبیر، سفر به ایتالیا و فرانسه در سال ۱۳۳۸ و دو بار سفر به افغانستان، یک بار در سال ۱۳۴۱ برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سال در گذشت خواجه عبدالله انصاری و دیگر در سال ۱۳۴۵. عزیمت به انگلستان در سال ۱۳۴۶ برای عمل جراحی، آخرین سفر معیری بود. 
آرامگاه رهی معیری
رهی معیری که در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران طی یک بیماری که تاب و توان از وی گرفته بود در ۵۹ سالگی درگذشت. وی در گورستان ظهیرالدوله شمیران مدفون گردیده است.  
مجموعه‌ای از اشعار رهی معیری با عنوان سایه در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسید. رهی بدون تردید یکی از چند چهره ممتاز غزل‌سرای معاصر است. سخن او تحت تأثیر شاعرانی چون سعدی، حافظ، مولوی، صائب و گاه مسعود سعد سلمان و نظامی است. اما دلبستگی و توجه بیشتر او به زبان سعدی است . این عشق و شیفتگی به سعدی، سخنش را از رنگ و بوی شیوه استاد برخوردار کرده است، و حتی گفته‌اند که همان سادگی و روانی و طراوت غزلهای سعدی را از بیشتر غزلهای او می‌توان دریافت.
  انگلستان.شوروی.انجمن.موسیقی.فرهنگستان
گاه‌گاه، تخیلات دقیق و اندیشه‌های لطیف او شعر صائب و کلیم و حزین و دیگر شاعران شیوه اصفهانی را به یاد می‌آورد و در همان لحظه زبان شسته و یکدست او از شاعری به شیوه عراقی سخن می‌گوید.
 
رنگ عاشقانه غزل رهی، با این زبان شسته و مضامین لطیف تقریباً عامل اصلی اهمیت کار اوست، زیرا جمع میان سه عنصر اصلی شعر - آن هم غزل- از کارهای دشوار است.
 
از شعرهای معروف او، خزان عشق (به عبارتی همان تصنیف مشهور "شد خزان گلشن آشنایی" که بدیع‌زاده آن را در دستگاه همایون اجرا کرد)، نوای نی، دارم شب و روز، شب جدائی، یار رمیده، یاد ایام، بهار، کاروان، مرغ حق است.

شعر یاد ایامی 
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار

پای آن سرو روان اشک روانی داشتم 
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود

عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم 
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی
 

چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم 
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود

در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی عشقي زجانم برده طاقت ورنه من

داشتم آرام تا آرام جانی داشتم 
بلبل طبعم «رهی» باشد زتنهایی خموش

نغمه‌ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم
 


 
شعر بهار  


نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار

ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار 
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن

که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر

کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار 
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم

چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار 
چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست

گلبن از غنچهٔ سیراب بود، چون لب یار 
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز

بوسه ده‌ای گل نورسته، که عید است و بهار 
گل و بلبل، همه در بوس و کنارند ز عشق

گل من، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار 
گر دل خلق بود خوش، که بهار آمد و گل

نو بهار منی ای لاله رخ گل رخسار 
خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید

جای عیدی، تو به من بوسه ده‌ای لاله عذار



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: رهی , رهی معیری , شمع , اشک , هوا , عمر , روزنامه , شاعر , بهار , رادیو , رنگارنگ , سفر , خارج , زندگی , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com