عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 381
نویسنده : آوا فتوحی

 

گفت‌و‌گو با محمد منتشری، خواننده:

فقط بزرگان آواز می‌توانندردیف مهرتاش را بخوانند!

آمن خادمی: محمد منتشری با اینکه در مرز ۷۰ سالگی به سر می‌برد اما صدایش هنوز در اوج است و خوب می‌خواند. شفاف صحبت می‌کند و برای پاسخ به پرسش‌هایم حاشیه چینی نمی‌کند. هنوز از نام بردن صریح اسم استادش واهمه دارد و مهرتاش را «آقا» صدا می‌کند. منتشری با اینکه اصالتا لنگرودی است اما لهجه‌اش کاملا تغییر کرده و به وقول قدیمی‌ها آواز بیات تهرونی می‌خواند که بسیار سر‌تر از همطرازان تهرانی خودش است.

این هنرمند در جامعه هنری باربد هنر آموخته است و همزمان با اینکه دپیلم تئا‌تر دارد اما به موسیقی گرایش پیدا کرد؛ دلیل آن هم این وبد که استاد مهرتاش در کلاس‌های تئا‌تر از موسیقی ایرانی هم می‌گفتند. از منتشری تاکنون مجموعه چهارشنبه سوری و هفت سین منتشر شده است که به اعتقاد خودش این مراسم جزو میراث فرهنگی ماست و باید آن‌ها را به هر نحوی حفظ کرد. بسیاری اعتقاد دارند که خواندن در تابلو موزیکال‌های روحوضی درشان منتشری نبوده است اما خودش می‌گوید من خوانندن آن تابلو موزیکال‌ها را بیشتر از ردیف دوست دارم؛ چرا که زبان مردم است و می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند. می‌گوید آوازهای الان همه فتوکپی هستند و در سی سال اخیر هیچ اثری خوبی که بتواند در میان مردم گل کند و جای خود را در خاطره‌ها باز کند، منتشر نشده است و مقصر آن وسایل ارتباط جمعی و متولیان فرهنگی می‌داند.

به تازگی ردیف‌های اسماعیل خان مهرتاش با صدای وی منتشر شده است که بحث‌های مختلفی را به همراه داشته است. نظیر اینکه وی در این ردیف‌ها دخل و تصرف کرده است و بعضی از دستگاه‌ها چون نوا و راست پنجگاه که مهرتاش اصلا اعتقادی به وجود آن‌ها نداشت را به مجموعه ردیف‌های مهرتاش اضافه کرده است اما وی اذعان دارد که همه آنچه در ردیفش منتشر کرده است را استاد مهرتاش گفته است؛ البته وی این نکته را هم توضیح می‌دهد که به دلیل حشر و نشر ۲۰ ساله‌ای که با مهرتاش داشته است وی بسیاری از گوشه‌ها را در سفر‌ها و دور هم نشینی‌ها به وی می‌گفته است. با محمد منتشری گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید:

  • شما به تازگی ردیف‌های استاد مهرتاش را بعد از ۳۰ ‌سال منتشر کردید. دلیل این همه وقفه چیست؟ چرا قبلا به فکر نیفتادید؟

-    من به دلیل مشغله کاری (کارمند بانک) بعد از فوت استادم از صحنه موسیقی فاصله گرفتم. تا اینکه از طرف مهدی کلهر (رئیس تولید موسیقی صداوسیما) دعوت به کار شدم. همزمان که از بانک بازنشسته شدم به همراه محمد رحمانی یک گروه تشکیل دادیم و در

موسیقی صداوسیما) دعوت به کار شدم. همزمان که از بانک بازنشسته شدم به همراه محمد رحمانی یک گروه تشکیل دادیم و در سال۱۳۷۲ در مجموعه آزادی کنسرت برگزار کردیم که بعد‌ها این کنسرت در غالب یک کاست به نام «شورآفرین» منتشر شد؛ همچنین در این کنسرت عبدالوهاب شهیدی، مرحوم همایونپور و مرحوم دلکش هم حضور داشتند و نتیجه اینکه این کار برای من تولدی دوباره در موسیقی بود.

در آن زمان در تلویزیون اوضاع موسیقی هم خوب شده بود و من بعضی از کارهای رادیو و تلویزیون را مانند مناجات خواجه عبدالله انصاری با ساز شهریار فریوسفی اجرا می‌کردم. همچنین بین سال‌های ۷۶-۷۴ در «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» تدریس می‌کردم و برای آمادگی شروع به مرور ردیف‌ها کردم تا اینکه در سال۷۶ مهدی کلهر رفت و علی معلم به جای آن آمد و آن زمان بود که به دستور علی معلم در مرکز حفظ اشاعه بسته شد و تبدیل به حفظ و پژوهش موسیقی شد.

ناگفته نماند در آن سال‌ها هم از طرف مجید کیانی دعوت به کار شدم اما دیدم که آنجا دیگر نمی‌شود کار کرد و فقط محلی شده است برای حرف‌زدن و بس! در نتیجه بعضی از شاگردانم که در مرکز حفظ و اشاعه بودند با من به خانه آمدند و به مرور تمام ردیف‌های که استادم مهرتاش به من یاد داده بود در ذهنم مرور و استاندارد شد.
این روند تا سال۸۵ ادامه داشت. در همین راستا تصمیم گرفتم برای این‌که دوباره این ردیف‌ها فراموش نشود آن را ضبط کنم، نتیجه این شد که از سال۸۵ کار ضبط ردیف‌ها را آغاز کردم.

  • چرا این ردیف‌ها را خود استاد مهرتاش منتشر نکرد و اینکه چرا شما آن‌ها را بعد از مرگ وی عرضه کردید؟

- البته علاوه بر این ردیف بسیاری از تصانیف وی مانده است که می‌خواهم آنرا منتشر کنم. تفکر استاد مهرتاش این بود که این‌ها ضبط و ثبت نمی‌خواهد و همین‌که وی آن‌ها را به هنرجویان درس می‌داد، کافی بود و معنی‌اش یعنی ضبط آثار!

 اما در باره اینکه چرا این ردیف‌ها در زمان استاد منتشر نکرده‌ام، باید بگویم آن‌زمان خود استاد بود و من نمی‌توانستم کاری بکنم؛ البته ما موضوع ضبط و انتشار ردیف‌ها را بار‌ها و بار‌ها به وی می‌گفتیم اما وی همیشه در جواب می‌گفت؛ باشد و آن را به زمان دیگری موکول می‌کرد. تا اینکه انقلاب شد، جامعه باربد را سوزاندن و روحیه استاد از بین رفت و کلا موسیقی تعطیل شد.

  • شما اشاره می‌کنید که «جامعه باربد» را سوزانده‌اند. براساس چه اسناد و مدارکی این حرف‌ها را می‌زنید؟

-    قبل از این‌که جواب این سوال را بدهم می‌خواستم برایتان یک خاطره تعریف کنم، آن سال‌ها فردی بود که نزدیک جامعه باربد سیگار می‌فروخت و بعد از یک مدت پاسبان‌ها به وی پیله کردند که بساط سیگارفروشیش را جمع کند. سیگار فروش با استاد مهرتاش صحبت کرد، مبنی بر اینکه سیگارفروشی تنها منبع درآمد وی و خانواده‌اش است و از استاد مهرتاش اجازه خواست که بساط سیگارفروشیش را در راهرو جامعه باربد علم کند. این روند تا بیست سال ادامه داشت و آن سیگارفروش از دکه سیگارفروشی خود که در راهرو جامعه باربد بود ارتزاق کرد.

 اما درباره این‌که می‌گویم جامعه باربد را سوزانده‌اند. یادم می‌آید استاد تعریف می‌کرد که به من زنگ زدند و گفتند دارند جامعه را می‌سوزانند. من رفتم و دیدم که‌‌همان سیگارفروش اولین کوکتول مولوتف را به داخل جامعه باربد انداخته است و من که رسیدم رو به من کرد و گفت «مطربی هم شد کار، برو برای خودت یک کار دیگری راه بینداز.» همچنین رضا وهدانی تعریف می‌کرد که آقا (استاد مهرتاش) در خیابان مخبرالدوله راه می‌رفت و با خودش حرف می‌زدو من وی را دیدم و وقتی درباره اینکه چرا جامعه باربد را سوزانده‌اند پرسیدم، گفت: ما تا به الان فکر می‌کردیم خادم به این ملت بودیم اما اکنون به این نتیجه رسیدیم که خائن به این ملت بودیم!

  • از نظر محتوایی تفاوت ردیفی که شما منتشر کرده‌اید با ردیف مکتب اصفهان یا مکتب تهران چیست؟

-استاد مهرتاش اعتقادی به کلمه مکتب نداشت و می‌گفت هر دیاری لهجه خودش را دارد و در آواز هم همین گونه است. این کلمه مکتب بعد از انقلاب مد شد و بهتر از به جای مکتب بگوییم شیوه خواندن!

 مرحوم دوامی و کریمی فرمی از آواز را روایت کردند که اگر آن‌ها روایت نکرده بودند این مستندات راهم نداشتیم.

 ما ردیف سازی زیادی نظیر استاد صبا، معروفی، نی‌داوود و... داریم اما در آواز فقط ردیف مرحوم کریمی و دوامی و رضوی سروستانی (ردیف نور‌علی‌خان برومند) وجود دارد؛ به همین خاطر همه فکر می‌کنند که ردیف آن‌ها وحی منزل است. من در این ردیف سعی کردم نظر استادم را تامین کنم؛ به گونه‌ای که یک آدم مبتدی هم اگر ردیف من را گوش می‌دهد از آن لذت ببرد. من اعتقاد دارم در گام نخست باید جوان ایرانی را به موسیقی ایرانی علاقمند کرد و بعد درباره چند و چون‌هایش صحبت کرد.

درباره مهم‌ترین ویژگی‌های شیوه استاد مهرتاش باید بگویم، تنوع تحریر و سختی اجرای تحریر از دیگر ویژگی‌های شیوه مهرتاش است که متاسفانه هماکنون بسیاری به جای تحریر زدن، شعر می‌خوانند و این روند به موسیقی ما بسیار لطمه زده است.

تحریرهای مطول یکی دیگر از ویژگی‌های شیوه استاد مهرتاش است که هر حنجره‌ای قدرت خواندن آن را ندارد باید اشاره کند و اینکه ردیف مهرتاش ردیف مبتدی‌های نیست.
 
تحریری که ما در موسیقی ایرانی داریم در هیچ جای دنیا نیست و از تحریر بلبل گرفته شده است و همچنین باید بگویم موسیقی ما در مقایسه با دیگر نوع دیگر موسیقی‌ها به طبیعت نزدیک‌تر است.

 همچنین گوشه‌هایی نظیر مثنوی مخمس (پنج مصراعی) در ردیف مهرتاش داریم که در دیگر ردیف‌ها وجود ندارد. به فرض مثال استاد برای شعر «خواهم که محو دیدارت کنم....» یک مثنوی ساخته است که قالب آن را از یک درویش گرفته است. در آواز ابوعطا مثنوی ابوعطا نیز داریم که در آوازهای دیگر نیز نیست.

از دیگر تفاوت‌های شیوه مهرتاش با شیوه‌های دیگر باید اشاره کنم که در ردیف‌های دیگر هفت دستگاه موسیقی و پنج آواز داریم. اما در شیوه مهرتاش هفت دستگاه موسیقی و شش آواز داریم. یعنی استاد «شوشتری و منصوری» را به صورت مجزا خوانده‌اند؛ در صورتی که در ردیف‌های دیگر این‌ها گوشه‌هایی از دستگاه همایون است. همچنین در آواز ابوعطا گوشه‌ای به اسم «یتیمک» و «سارنج» داریم که شاید در ردیف سازی باشد اما در ردیف آوازی نیست.

همچنین ردیف‌های دیگر اساتید مانند ردیف‌های آقای کسایی بر اساس گوشه‌ها سازی است اما در ردیف مهرتاش تمام گوشه‌ها آوازی است و اگر می‌خواستیم در ردیف‌مهرتاش گوشه‌های سازی را- با توجه به اینکه مهرتاش نوازنده تار هم بودند- نیز بگنجانیم، این ردیف بسیار بسیار طولانی می‌شد. از دیگر تفاوت‌های ردیف مهرتاش با دیگر ردیف‌ها باید بگویم که استاد مهرتاش هنرجو را می‌برد سر اصل مطلب و اینکه.

  •  آیا ردیف شما به فرض مثال کامل ‌تر از ردیف‌های موجود نظیر ردیف کسایی، شجریان، طاهرزاده، دوامی و کریمی است؟

من به هیچ وجه همچین ادعای نمی‌توانم داشته بکنم؛ چرا که آن‌ها هم جزو بزرگان ما هستند. درباره ردیف‌های دیگر باید بگویم که به فرض مثال در شیوه طاهرزاده چند آواز بیشتر نیست و همچنین زنده یاد ادیب خوانساری هم تعدادی آواز دارند که در ‌‌نهایت می‌توانیم به آن‌ها ا آوازهای طاهرزاده یا آوازهای ادیب خوانساری بگوییم و نه ردیف طاهر‌زاده یا ادیب خوانسازی!

باید در پاسخ به این سوال بگویم من در حد بضاعتم این ردیف‌ها را ضبط کرده‌ام وقضاوت را به عهده مردم می‌گذارم و اگر کم وکسری هست امیدوارم بزرگان موسیقی مرا ببخشند



:: برچسب‌ها: مهرتاش , منتشری , خواننده , موسیقیدان , نوازنده , آثار , فرهنگی , ,
تاریخ : پنج شنبه 2 مرداد 1393
بازدید : 432
نویسنده : آوا فتوحی

ـ مرحوم عماد رام درست گفته . اصولاً هنرمندان ما دارای دو شخصیت هستند . یکی شخصیت اجتماعی و دیگری شخصیت هنری شان و اکثراً این دو شخصیت با هم متعادل و هماهنگ نیست . ولی مرحوم مهرتاش از هنرمندانی بود که دو شخصیتش با هم هماهنگ بود . بسیار آدم خوش برخورد و نازکدل و بزرگواری بود . حتا می دانم به شاگردانی که وضع مالی شان خوب نبود کمک می کرد . این را البته بعداً متوجه شدم . علاوه بر آن بعدها دست خط هایی از استاد پیدا کردم که نشان می داد به موسسه های خیریه و نوانخانه ها کمک های مالی می کرده است . در ارتباط با استخدام خود من هم ایشان خیلی تلاش کرد که در جایی استخدام بشوم . نمونه ی دیگر در مورد آقای محمد رضا شجریان است . آقای شجریان وقتی از مشهد آمد در یکی از روستاهای مشهد معلم خط و نقاشی بود . هم خودش معلم بود هم خانمش . وقتی آمد تهران از طریق آقای دکتر مهران که آن زمان نایب التولیه ی آستان قدس رضوی بود به استاد معرفی شد . وقتی معرفی نامه اش را آورد، من آنجا بودم . ایشان چند سالی با خود من در کلاس آواز آقای مهرتاش بود و در برنامه هایی که استاد از رادیو تلویزیون و جاهای دیگر می گرفت، قطعاتی اجرا می کرد . اکثر این کارها را من و آقای شجریان و آقای جمال وفایی اجرا می کردیم . یادم هست آقای شجریان گاهی سر تمرینات دیر و زود می آمد . استاد مهرتاش از او پرسید: آقا شما مشکلی دارید ؟ گفت: بله، کار من در اداره ی فرهنگ است و سخت است . استاد گفت: می خواهی کارت را عوض کنی ؟!  گفت : اگر این طور بشود که خیلی عالی است .

آن زمان مرحوم مهرتاش ایشان را از وزارت آموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی منتقل کرد که آقای گلسرخی وزیرش بود . حکم انتقال را خودم برای شجریان بردم که آن موقع در تهرانپارس می نشست . غروب یک روز زمستان بود، ایشان سر کلاس نیامده بود و ما عجله داشتیم که حکم را برسانیم مبادا فردا ورق برگردد یا کس دیگری جایگزین شود . خب ، آقای شجریان کی آمده این مطلب را بگوید ؟ حتا متاسفانه آقای شجریان در کتاب راز مانا که خاطرات هنری اوست از استاد مهرتاش بد گفته ! نوشته : ایشان استاد آنچنانی نبود و نمی توانست جمله ها را خوب منتقل کند و شیوه ی تدریسش جالب نبود . آخر این چه حرفی است که آدم در مورد استادش بزند ؟ استادی که بیش از پنجاه سال بار فرهنگی تئاتر و موسیقی کشور را رایگان به دوش کشیده و بهترین هنرپیشه ها و بهترین آوازه خوان ها را تربیت کرده . هنرمندانی مثل خانم ملوک ضرابی ، ملکه ی حکمت شعار ، بهرام سیر ، محمد ملک مسعودی، محمد علی صفاریان ، جواد جواهری ، قاسم جبلی ، برادران وفایی ، عزت الله انتظامی ، محمد علی کشاورز ، مرتضی احمدی ، توران مهرزاد ، خانم شهلا ، محمد علی جعفری ، مرحوم مستجاب الدعوه ، مرحوم تابش ، اسماعیل شنگله و خیلی های دیگر ... . حتا آقای محمد نوری که سبک کارش با ما فرق دارد یک دوره ردیف های آوازی را پیش استاد مهرتاش کار کرده است . به قول مرحوم رضا وُحدانی که از شاگردان استاد بود: " هر کس در این کشور در موسیقی یا تئاتر  به جایی رسید، سری به جامعه ی باربد زد ". آقای شجریان این حرف را در مورد استادی زده که حرف توی دهانش گذاشت . زمانی که از شهرستان به تهران آمد لهجه داشت . کارش را عوض کرد . شهریه ازش نگرفت  . آقای شجریان پنج ـ شش  سال همدوره ی من بود . آدم وقتی می بیند استادش خوب نیست، چند جلسه می رود و دیگر نمی رود . اگر شیوه ی تدریس مهزتاش به درد نمی خورد پس آقای شجریان پنج سال آن جا چه می کرد ؟! حالا اگر انقلابی شد و خیلی از خواننده ها و سبک ها کنار رفتند و یک نفر یکه تاز شد دلیل این نمی شود که دیگران وجود نداشتند . ایشان قبل از انقلاب هم بود ، در کنار خوانندگانی که آن ها هم بودند و جای خودشان را داشتند . بعداً همه رفتند و نماد موسیقی ما فقط شد یک نفر . مثل این می ماند که آدم هر وقت تنها به قاضی برود راضی بر می گردد . حالا مساله ای نیست . من خوشحالم که ایشان وضع مالی اش خوب است . هرچند نقدی بر خوانندگی اش دارم اما خواننده ی خوبی است . ولی آدم نباید از حدش بیشتر صحبت کند . البته همان زمان من ساکت نماندم و بعد از چاپ کتاب راز مانا این حرف ها را چهار ـ پنج سال پیش در روزنامه ی همشهری نوشتم و به آقای شجریان جواب دادم . او نباید این حرف ها را می زد، آن هم درباره ی استادی که همه می شناسندش . خب، ایشان به خودش بد کرد والا استاد مهرتاش که جایگاه خودش را دارد .



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: مهرتاش , منتشری , خواننده , موسیقیدان , نوازنده , آثار , فرهنگی , ,
تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 513
نویسنده : آوا فتوحی

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، بازسازی این اثر بهانه ­ای برای یادآوری سبک و سیاق مهرتاش است. موسیقی و تنظیم این اثر بر عهده هوشنگ فراهانی بوده و علی اصغر بهمنی خواننده اثر است.

فرشاد صارمی٬ سینا جهان آبادی، فرهاد زالی، افشین خلج و علیرضا جواهری نیز در این اثر هنرنمایی کرده اند، آلبومی که توسط انتشارات «ماهور» منتشر شده است.

اسماعیل مهرتاش در سال 1283 در تهران متولد شد. وی از شاگردان درویش خان بود و پس از مدتی به مدرسه ­ عالی موسیقی و به محضر علینقی وزیری راه یافت.

مهرتاش در سال 1305همراه با ادیب خوانساری «جامعه باربُد» را تأسیس کرد که شامل کلاس هایی برای آموزش تار، آواز، فن بیان و بازیگری بود. او بیش از چهارصد آهنگ برای نمایش ها،پیش پرده ها و همچنین ترانه و تصنیف ساخت و برای ضبط صفحه به قاهره و بغداد مسافرت کرد.

فعالیت هنری وی در جامعه باربُد تا سال 1357 ادامه یافت و هنرمندانی چون عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا شجریان، محمد منتشری، برادران وفایی، ملوک ضرابی، ملکه حکمت شعار و بسیاری دیگر از شاگردان مکتب وی بوده ­اند.

شیوه ی آموزش مهرتاش بر اساس برداشت شخصی وی از موسیقی ایرانی بود که شامل ردیفی است که هم اکنون به نام «ردیف آوازی استاد اسماعیل مهرتاش» موجود است. او در سال 1359 بدرود حیات گفت

ایران دیدار : ضمن تشکر از شما استاد منتشری ، می دانیم که شما از شاگردان برجسته ی استاد اسماعیل مهرتاش بوده اید لطفا برای خوانندگان بگویید چگونه کار هنری تان را با جامعه ی باربد آغاز کردید و با استاد اسماعیل مهرتاش که بنیانگذار جامعه ی باربد بود آشنا شدید ؟

 آشنایی من با ایشان بر می گردد به سال های خیلی دور یعنی در واقع سال های 38 و 39؛ آن زمان جوانی هفده ، هجده ساله بودم . ابتدا که در سال  1332 از شهرستان لنگرود با خانواده به تهران آمدیم خیلی به کار تئاتر علاقمند بودم . البته موسیقی هم در خانواده ی ما موروثی بود . پدرم صدای خوبی داشت و زمانی که در شهرستان بودیم آهنگ های خوانندگان آن دوران را می خواند؛ مثل بدیع زاده، طاهر زاده و تاج اصفهانی که آهنگ هایشان در خارج از کشور روی صفحه های مومی ضبط می شد و از گرامافون های بوقی پخش می شد . خلاصه گوشم با نغمات آشنا بود و صدا را هم از پدرم به ارث برده بودم .

 ایران دیدار : پدرتان کارمند بود ؟

ـ نه ، پدرم مغازه دار بود . خوانندگی را به صورت آماتور دنبال می کرد و در لنگرود مطرح بود . عصرها که مغازه را تعطیل می کرد با دوستانش به باغ و بوستان می رفت و در آنجا برای دوستان آواز می خواند . بعد از این که به تهران مهاجرت کردیم ، تعدادی تئاتر و فیلم دیدم و به تئاتر علاقمند شدم . چون در شهرستان که دسترسی به تئاتر و سینما ممکن نبود . آن زمان مرکز هنر تهران، در خیابان لاله زار بود . یعنی بهترین سینما ها و بهترین تئاتر ها در خیابان لاله زار بود . دیگر پاتوغ من شده بود لاله زار . جامعه ی باربد ابتدای این خیابان بود . یک بار داشتم از لاله زار رد می شدم ، دیدم در تابلوی آگهی های جامعه ی باربد، اعلامیه ای زده اند که یک سری هنرجو می خواهیم برای کلاس تئاتر . من هم که دنبال چنین فرصتی بودم رفتم و در آزمون ورودی شرکت کردم و پذیرفته شدم . اول بار من مرحوم مهرتاش را موقع نام نویسی دیدم . به من گفت چون به سن قانونی نرسیده ای باید از پدرت رضایت نامه ای بیاوری . من دیدم اگر به پدرم بگویم ممکن است موافقت نکند . یکی دوبار هم گفتم و پدرم جدی نگرفت . چاره ای نبود . بالاخره خودم از طرف پدر رضایت نامه ای نوشتم و امضاء کردم و بردم !

در کلاس استاد مهرتاش حدود هفتاد هنرجو شرکت می کردند . روال کار استاد این گونه بود که از هنرجویانی که خودشان تربیت می کردند در کارهایشان استفاده می کردند . من سه سال، هفته ای دو روز در کلاس های تئاتر جامعه ی باربد شرکت کردم . حدوداً از سال های سی و هشت و نه تا سال های چهل و یک و دو . . خاطرم هست که در آن کلاس ها مرحوم رفیع حالتی به ما فن بیان درس می داد، دکتر ناظر زاده ی کرمانی ادبیات فارسی،مرحوم ولی الله خاکدان که آن زمان دکوراتور جامعه ی باربد بود، درس دکور و آقای علی اصغر ازهدی هم که مدیر داخلی جامعه ی باربد بود به هنرجویان تاریخ تئاتر درس می داد . اما نحوه ی ورود من به عالم موسیقی داستان دیگری دارد . پیش پرده ای بود به نام " گردو فروش " که استاد می خواست در یکی از عید ها در کنار تئاتر اجرا کند . دنبال کسی می گشت که پیش پرده را اجرا کند . آمد سر کلاس و این خواسته را عنوان کرد . من و چند نفر دیگر از بچه های کلاس داوطلب شدیم . ما را آزمایش کردند و من بیش از دوستان مورد قبول واقع شدم .

ایران دیدار : آیا برای اجرای آن پیش پرده الگویی در نظر داشتید ؟ مثلاً پیش پرده خوانی های ِ آقایان عزت الله انتظامی، مجید محسنی یا حمید قنبری ؟

ـ  نخیر ، بنده سنم به دیدن کارهای آن ها قد نمی داد . آن ها پیش پرده خوان های سال های قبل بودند . من حتا آن موقع نمی دانستم که این پیش پرده خوان های قدیمی که شما نام بردید در لاله زار می خوانده اند . این قضیه که پیش آمد من علاقمند شدم پیش پرده را اجرا کنم .

ایران دیدار : شعر  گردو فروش را چه کسی گفته بود ؟

ـ آقای غلامرضا روحانی که در مجله ی توفیق فکاهی می نوشت و تخلص " اجنه و مجنه " داشت . این پیش پرده در یک تئاتر موزیکال اجرا می شد . استاد مهرتاش از من خواست نقشم که هم بازی بود ، هم آواز تمرین کنم . من به منزل استاد رفتم  که در خیابان فرشته بود و هنوز هم به همان شکل باقی است . اتفاقاً عبدالوهاب شهیدی در خانه ی استاد بود . آن زمان آقای شهیدی هنوز در خدمت استاد بود و از جامعه ی باربد نرفته بود . من نیاز داشتم کسی آهنگ را بخواند تا یاد بگیرم  چون انطباق با ساز برایم سخت بود. استاد به آقای شهیدی گفت شما بخوان تا ایشان یاد بگیرد . آقای شهیدی با سازش آهنگ را خواند و من بعد از او خواندم . خود عبدالوهاب شهیدی همان موقع در تئاتر  ِ خسرو و شیرین که از تئاترهای موزیکال استاد بود، نقشی بر عهده داشت و می خواند . در اجرای عمومی من پیش پرده را اجرا کردم و خیلی مورد توجه قرار گرفت . چون چیز نویی بود که یک نفر با سینی گردو و چراغ زنبوری و آن فرم خواندن و غزل بیات تهرون از وسط تماشاچی بلند شود و برنامه اجرا کند . یادم هست به من یک کاپ هم جایزه دادند

برنامه که تمام شد استاد مهرتاش به من گفت قرار است یک دوره کلاس آواز هم بگذارم ـ چند دوره هم قبلاً برگزار کرده بود ـ بد نیست صبح ها بیایی و استفاده کنی . کلاس آواز رایگان بود و استاد از کسی شهریه نمی گرفت . کلاس تئاتر هم رایگان بود . من در همه ی مصاحبه های تلویزیونی ام هم گفته ام که اگر قرار بود استاد مهرتاش شهریه بگیرد پرداختش برای ما خیلی سخت بود . متاسفانه هیچ کدام از کسانی که با من همدوره بوده اند و برخی خودشان را پرچمدار موسیقی ایرانی می دانند تا امروز نیامده اند بگویند که این کلاس ها رایگان بوده .نیامده اند از مردی که پنجاه سال بار فرهنگی این مملکت را به دوش کشید ، تجلیل کنند . به هر صورت از سال چهل و یک،چهل و دو و از وقتی وارد کلاس آواز شدم خط  مشی من عوض شد . یعنی تئاتر در حاشیه قرار گرفت و کار من شد موسیقی .البته موسیقی شغل اول من نبود . من کارمند بانک صادرات بودم که این هم توصیه ی استاد بود . ایشان به من گفت بهتر است شما به یک کار ثابت بپردازی و موسیقی برایت شغل اول نباشد و الان حس می کنم حرفش بسیار حرف درستی بوده . خودش هم در شهرداری مدیر کل تشریفات بود . درست است که بعداً کار اصلی اش تئاتر شد، مثل من که امروز کار اصلی ام شده موسیقی . من حتا هجده ماهی که در سپاه دانش خدمت سربازی می کردم، کلاسم را ترک نکردم . هر جور بود خودم را می رساندم و از دوستان مطالب پیشین را یاد می گرفتم و در کلاس شرکت می کردم . از سال چهل و دو تا سال هزار و سیصد و پنجاه ردیف های آوازی را پیش استاد کار کردم . در این فاصله گروه ما برنامه های متعددی در رادیو و تلویزیون اجرا کرد . برنامه هایی بود که خود استاد می گرفت و از هنرجو ها استفاده می کرد .

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: مهرتاش , منتشری , خواننده , موسیقیدان , نوازنده , آثار , فرهنگی , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com