گریز
دلم گرفته ای یار
صبح اگر آمدی
دیدی پنجره باز و درگشوده و خانه خالیست
کسی با چمدانی که تمام خاطره بوده
رفته است
دلگیر مباش
توان پدرودم نبود
فرصت کم بود
خاطرم بی قرار و شرمسار .
هنگام رفتن
در سکوت نگاه
و لمس در و دیوار
فقط یک کلمه بر زبانم بود
خداحافظ
خداحافظ
:: موضوعات مرتبط:
اشعار شاعران ,
,
:: برچسبها:
دکتر اسمائیل یورد شاهیان ,
استاد ,
دانشگاه ,
تبریز ,
تهران ,
ایران ,
ارومیه ,
,