افلاطون/4


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 17 آذر 1392
بازدید : 700
نویسنده : آوا فتوحی


«آری وَ اما مَن خافَ مقامَ ربِّه و نَهَی النفسَ عن الهَوی فانّ الجنّه هی الماوی» روح خداجویی در افلاطون در کتاب هفتم از «قوانین» بار دیگر فوران می کند و خداپرستی و پرداختن به امور الهی را تنها مشغله قابل اعتنای آدمی دانسته و هر چیزی جز آن را بازی و بیهوده می شمارد:
«... اگرچه امور انسانی در خور چندان اعتنایی نیست با اینهمه ناچاریم وقت خود را صرف آن کنیم... مرادم این است که تنها امور جدی در خور آن هستند که آدمی درباره آنها کوشش جدی به عمل آورد نه امور غیر جدی. وقتی که طبیعت همه چیزها را در نظر می آوریم می بینیم خدا یگانه چیزی است که به راستی جدی است و پرداختن به او مایه نیکبختی. در حالی که آدمی چنانکه یک بار هم گفته ایم، عروسکی است که خدا برای خود ساخته است و برتری و شرف آدمی به دیگر جانداران نیز در همین است. بدین جهت هر انسانی، چه مرد و چه زن، باید بکوشد تا همه زندگی خودرا به صورت سلسله ای از زیباترین بازی ها «در آورد که از اصولی پیروی کند غیر از اصولی که امروز محترم شمره می شود»(8).
و چون می بیند که مخاطب وی از اینکه افلاطون انسان را چونان عروسک(9) برای خدا معرفی می کند و در اعتراض به وی می گوید:
«دوست عزیز! با این سخن مقام آدمی را بیش از اندازه پایین آوردی». در پاسخ می گوید: «مگیلوس، تعجب مکن و بر من ببخشای، سخنی که گفتم ناشی از حالتی است که هر بار چون آدمیان را با خدایان مقایسه می کنم به من روی می آورد...»
سخن را درباره خداشناسی افلاطون با نقل یکی از دو عبارت از نامه شماره 6و نامه شماره 7 به پایان می بریم. با این تذکر که اگر چه عموماً نزد مفسرین این نامه ها به عنوان آثار اصیل افلاطونی شناخته شده اند و نیز مضمون نامه ها خود گواه بر اصالت آنهاست ولی همانطور که قبلاً نیز متذکر شدیم این جهت نفیاً و اثباتاً با هدف نگارش این مقالات تعارضی ندارد، و مهم این است که این نامه ها همچون دیگر آثار افلاطون همواره در عداد آثار منسوب به وی تلقی می شده اند و بخشی از معرفت تاریخی ما به افلاطون را تشکیل می دهند .
در پایان نامه شماره 6 چنین می خوانیم: «... این نامه را هر سه باید بخوانید و بهتر این است که همه با هم بخوانید، [نامه خطاب به سه نفر از دوستان افلاطون است]، دست دوستی به یکدیگر دهید و برای خود قانونی بنهید که بر پایه ایده عدالت استوار باشد و با یکدیگر به خدایی که خلاق کائنات است و اختیار همه امور چه اکنون و چه در آینده به دست اوست سوگند یاد کنید که همه اوقات خود را به تحصیل دانشی که هیچ گونه جنبه پیشه و حرفه ندارد صرف کنید و یقین بدانید که اگر ما با عشق و اشتیاق راستین در پی معرفت باشیم تا آنجا که برای آدمی امکان پذیر است، آن صانع و فرمانروای کائنات را به روشنی تمام خواهیم شناخت».
در قسمت پایانی نامه شماره 13 که خطاب به دیونیز یوس فرمانروای سیراکوس به نگارش درآمده است چنین آمده است:
« اما درباره اینکه کدام یک از نامه های من مطلبی جدی دارد و کدام نه،گمان می کنم علامتی را که با هم قرار گذاشته ایم به یاد داشته باشی... در آغاز هر نامه جدی کلمه «خدا» را می نویسیم و در آغاز نامه های غیر جدی کلمه «خدایان» را».
آری حتی اگر این عبارات افلاطون هم نباشد نویسنده آن به اهمیت و جدیت «خدا» در تفکر افلاطون نیک آگاه بوده است. اکنون به اختصار تمام به چند رکن دیگر فلسفه الهی در افلاطون اشاره می کنیم.

بخش4





:: موضوعات مرتبط: مطالب فلسفی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com