شعر "" خســته " شــدم بـــی " تـــــــو "" از شاعر "مـحمـدرضــــا حـــــــلاج"
فکر نمی کردم
روزی عاشقی شوم
که نتواند از عشقش دست بردارد
و آنقدر به گیسوان سیاهت
چنگ زنم تا سپید شوند
خـستــه نشـــدی
از کشیدن گیسوان بلندت
از دستان کوتاهم ؟
مرا با تو نسبتی ست نانوشتــه
مـهــری در دل
و بغضی درمیــــان ...
من دیگر دارم می میرم
نگران توام ، دلم مال تو
پی نوشت :
از جدایی مان
برای هرکسی که گفتم ....
حق را به مـــــن داد !
اما ....
اینها نمی دانند
من حق را نمی خواهم ،
حق که برای من " تــــــو " نمی شود
:: موضوعات مرتبط:
شاعران سایت شعرنو ,
,