شعرهاى توللى متأثر از بودلر است
عبدالعلى دست غيب
شعرهاى توللى ( به طور كامل متأثر از بودلر است ) ، وقتى مى گويد : ” برو اى مرد، برو چون سگ آواره بمير/ كه حيات تو به جز لعن خداوند نبود ! “ اين همان چيزى است كه بودلر مى گفت : گفت ( بودلر مى گويد شاعر ملعون ) . خيلى با مرگ بازى مى كند و خودزنى مى كند : جز مرگ كه يكتا در دروازه عمر است ، باقى همه ديواره ى دروازه نما بود. چون توللى كمى فرانسه مى دانست . به تقريب تم هاى بودلر را منعكس مى كند . درونمايه ى ديگر شعر او هم آزار جنسى است . بودلر با زن دو نوع مى توانست برخىرد كند يا خم بشود و روى زمين بيفتد و كفش زن را ببوسد و او را نيايش كند ؛ درست مثل اين كه در برابر خداست . يا اين كه شلاق به دست بگيرد و معشوقه را بزند .
توللى هم همين طور بود . من نمى خواهم بگويم خوب است يا بد . وقتى شعرهاى اواخر زندگى اش را بخوانيد متوجه مى شويد كه اين شاعر به شهوت و زن و اندام زن به صورت دل آزارى بر خورد مى كند.
توللى شاعر مدرن نيست ، نئو كلاسيك است و طنزش از شعرش قوى تر است ، ولى براى خود تغزلات و عالمى دارد . درباره ى عشق گنهكار كه تعبير مى كند ، عشق آلوده به گناه ، از خودش نيست . چون در ادبيات فارسى چنين چيزى نداريم . يعنى شاعر مطرود و ملعون نداريم مرغ باغ ملكوت بوده اند يا طوطى شيرين شكن و لسان غيب . كسى كه مثل رمبو مى گويد : به طور كامل و مطلق بايد مدرن بود .
يعنى چه ؟ يعنى تمام اعتبار تمدنى قرن ها را بريزيد دور . از كليسا تا فلسفه هاى كانت و هگل و ماركس گرفته تا هنجارهاى معتبر امروز ، همه را بريزيد دور . شاعر ، كاشف بزرگ ، ملعون بزرگ است و طعم همه ى زهرها را بايد بيازمايد . اين را آشفتگى و در هم ريزى طولانى همه ى حواس مى نامد . بودلر و رمبو شش دانگ عصيان پيشه و شورشگر بودند . توللى به اين مرز نمى رسد. بيشتر بر گلوى خود تيغ مى كشد . البته تغزلات لطيف هم دارد و اين عاشقانه هاى او متأثر از نظامى گنجوى ، سعدى و حافظ است :
در افتاده بر بازوانت به ناز
فروغى خوش از صبح نيلوفرى
فروغى دگر بر گريبان چاك
سبكرقص در كار بازيگرى
( نافه ، ٨٢ ، تهران ١٣٤١)
:: برچسبها:
عبدالعلی دست غیب ,
آوا رضایی ,
وب ,
رسانه ,
تلویزیونجامعه شناسی ,
ادبیات ,
تاریخ ,
منتقد ,
توللی ,
بودلد ,