سیروس رومی ابتدا به نوعی «چرا شیراز؟» را مطرح کرده است و در این زمینه، نام شیراز- بنیاد شیراز- وضعیت شیراز را برای خواننده توضیح میدهد.
در پیشگفتار مینویسد: در انتخاب شعرها بیشتر به واژه «شیراز» و «شیرازی» نظر داشتهام اما هستند واژههایی مانند شهر، فارس، ملک سلیمان، دارالعلم و... که دلالت به شیراز دارند و به جای آن نشستهاند.
و بعد خاضعانه از خوانندگان میخواهد هر جا به شعری راجع به شیراز برخوردند که در کتاب نبود برای چاپ در جلد دوم آن بفرستند.
در مورد نام شیراز تمام نقل قولها آورده شده است. پس از مطالعه این قسمت، دو نقل قول روبروی یکدیگر قرار میگیرند یکی اینکه شیراز را اعراب ساختهاند:
«شیراز شهری است اسلامی و جدید، آن را محمدابن هاشم بن ابی عقیل، پسر عم حجاج بن یوسف ثقفی بنا کرد. از جهت شباهت به شکم شیر «شیراز»ش نامید. چه همه خوردنیها از آن نواحی به شیراز حمل میگردد و از آن جا چیزی به جایی برده نشود» (ابن حوقل به نقل از شیراز شهر جاودان)
«در شرق شهر فعلی شیراز، در ویرانهای به نام قصر ابونصر، نقوش و ابزار و اشیائی مربوط به آن زمان (هخامنشیان) دیده شده و باستانشناسان موزه مترو پولیتن... پارهای از ظروف و اشیاء و مخصوصاً ظرفهای سنگی دیده شده در تختجمشید را به دست آوردند که همه مؤید و مبین این است که شیراز، از قرنها پیش از ظهور اسلام و مخصوصاً در عهد هخامنشی عنوان و موقعیتی داشته...» (علی سامی، شیراز شهر جاودان)
از اینکه روایت دوم معتبرتر است به هیچ عنوان شک و شبههای در آن نیست. علی سامی در اظهارنظری جالب مینویسد: اگر شیراز، در زمان تازیان بنا شده بود، یک نام عربی روی آن میگذاردند، نه نام شیراز که فارسی است».
در قسمت «وضعیت شیراز» اظهارنظرهای فراوانی شده است.
ابن بطوطه مینویسد: «در مشرق زمین هیچ شهری از لحاظ زیبایی بازارها و باغها و خوشگلی مردم به پایه دمشق نمیرسد، مگر شیراز»
میر خواند (صاحب روضه الصفا) مینویسد:
«خلقش درویش منش و پاک اعتقاد و به قدر مقدور کریم و جواد، اکثر غریب نواز و با غربا مهربان و دمساز و به کم تر کسبی و قلیل منفعتی قانع و زیاده بر دخل پیوسته خرج نموده... مردمش از بزرگ و کوچک در کمال ذهن و ذکاوت و در نهایت استقامت مزاج و زودآشنا»
ا.ج.آربری مینویسد: «شیراز، این کلمه افسونانگیز که برای ما مظهر زیباییهای مشرق زمین است کلمهای که مانند الفاظ دعا خود به خود زیر لب بر زبان جاری میشود. شیراز پرگل و پر افتخار و شبهای زیبای آن پیوسته عنوان تغزلات شعرا بوده است».
مؤلف کتاب در ادامه از مفاخر شیراز نام میبرد و از مکانهایی که در جهان نام شیراز را بر خود دارند نام میبرد و اولین ها را برمیشمارد. مطبوعات در ایران به وسیله دو برابر از اهالی فارس میرزا محمدصالح شیرازی و محمدجعفر ادیب شیرازی بنیاد گرفت.
*«میرزا جهانگیرخان شیرازی «صور اسرافیل» اولین شهید مطبوعات ایران است»
*«ابن مقله فارسی یا ابن مقله وزیر، از خط کوفی 6 خط ابداع کرد و در خوشنویسی انقلابی بزرگ به وجود آورد»
*«ابوعبداله حسین بن منصور بیضاوی (حلاج) از بلندمرتبه ترین عارفان ایران است. او بیش از چهل کتاب تألیف کرد. آخر الامر او را بردار کردند».
*«ملاصدرا را صدرالدین شیرازی، صدرالمتألهین نیز گفتهاند. او از بزرگترین و نامیترین فلاسفه روزگار خود و حتی امروز ایران است».
*«ابن مقفع با ترجمه و تألیف کتابهای زیادی به زبان تازی، ادبیات عربی را غنی و بارور ساخت»
*«سیبویه، استاد مسلم نحو عربی بود و در این مورد شهرتی عالمگیر داشت. الکتاب اثر او مشهورترین کتاب در دستور زبان عربی بود»
در فصل بعد «شیراز و شاعران جهان» آمده است. شاعرانی چون: آلبر ساندوز، احمد پیشاوری، احمد هندی، ادوارد براون، اقبال لاهوری، امیرحسین دهلوی، امیر خسرو دهلوی، یحیی کمال بیاتی، پرنسس بیبسکو، تریستیان کلنگسور، خلیل اله خلیلی، سرتوماس هربرت، سرگئی یسنین، فردریک نونگر، فریدریش بودن اشتدت، کنتس دونوا، گوته، متنبی، واسطی، هانری رینه که ما از این میان به شعر دو شاعر بسنده می کنیم:
این چه نقش رنگارنگی است
که در نظرم آسمان را به تارک ماهورها پیوند میزند؟
گویی مِه بامدادی
در برابر چشمان تیزبینم پردهای کشیده است
..............
آیا این تپه ماهورها، خیمههایی هستند
که وزیر برای زنان محبوب حرمسرایش زده است؟
آیا این فرشهای رنگ رنگی هستند،
که [به فرمان او] در بزمگاه سوگلیاش گستردهاند؟
.............
سرخ و سپید، در هم آمیخته، پر از نقش و نگار
بعید میدانم تماشاگهی زیباتر از این به چشم توان دید
حافظا
شیراز تو، چه سان
بر این ناحیههای مهآلود شمال کوچ کرده است؟
(ولفگانگ گوته- ترجمه از: دکتر مهدی زمانیان)
مژده ای شیراز من، بوی بهار آوردهام
پیک گلزار دلم، پیغام یار آوردهام
گر بهار آورده با خود نرگس و نسرین و گل
صد بهار جانفزا، من در کنار آوردهام
از «حدیقه» زی گلستان وز سنائی سوی شیخ
رازهای بس نهفته آشکار آوردهام
غزنه با شیراز دارد ربطهای معنوی
قصه بسیار است، من در اختصار آوردهام
ملت افغان و ایران غمگساران همند
غمگساری را حدیث غمگسار آوردهام
مژده ای یاران، که من دردی کشان عشق را
ته نشین از جرعههای «لای خوار» آوردهام
از بدخشان دل شوریده در شیراز حسن
شعر رنگین همچو لعل آبدار آوردهام
شور بر سر، شعر بر لب، گل بدامان جان به کف
در خرابات مغان چندین نثار آوردهام
شعر گفتن در دیار خواجه کار سهل نیست
من به دریا قطره در گلزار خار آوردهام
ایمن است از هر گزند حادثات روزگار
این گل بویا که من از نوبهار آوردهام
کلک حافظ چون همه صورتگر ذوق است و حال
صورت دل پیش این معنی نگار آوردهام
شادمان از بخت خویشم کاندر این گلزار عشق
از نهال دوستی صد گل به بار آوردهام
(خلیل الله خلیلی- ملکالشعرای افغانستان)
:: برچسبها:
سیروس رومی ,
روزنامه ,
,