یغما گلرویی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393
بازدید : 423
نویسنده : آوا فتوحی

در فاصله دو دادگاه
شعر می شوم،
نفس می کشم،
لبخند می زنم... در فاصله دو دادگاه
عشق می ورزم،
خطر می کنم،
ترانه می خوانم... تمام زندگی ام
در فاصله ی دو دادگاه گذشت. // یغما گلرویی

من هم می‌توانستم حرف‌هایی به بزرگیِ نوبل بزنم
و آن‌قدر شاعر بودم كه بتوانم
در كافه‌های سیگار ممنوع بنشینم
و با ترانه‌های سوزناك دل از دخترانِ نوجوان ببرم

اما خواستم وصله‌یی شوم بر پیراهنِ پاره‌ی تو،
پسركِ سرماخورده‌ی پشتِ چراغ قرمز
كه دعاهای ضدِ آبت را حراج كرده‌یی!
خواستم النگویی پلاستیكی باشم
بر دستانِ خواهرت
یا دستمالی كه
عرق از پیشانیِ پدرت بگیرد
وقتی سربالاییِ راهِ كارخانه را بالا می‌رود،
خواستم هیزمی در بخاریِ چپرِ شما باشم
تا رماتیسم از پای مادرت به قلبش نخزد
این همه را خواستم و
نتوانستم...

یغما گلرویی





:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: یغما گلرویی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com