آواي دل
=========
ميروي اي جان جانان ، تا كجا با ساز دل؟
باز هم شعر تـــــــــــــو و درد من و آواز دل
تا كبوتر با كبوتر رقص دل آغاز كـــرد
در هواي ديدن تو ، بـاز هم پرواز دل
لحظه هايم را غزل پرداز كردي اي رفيق
مژده اي آور برايم ، بـــــــــــاز از آغاز دل
باز باران ، ساقه ي احساس ما را خيس كرد
بر فراز موج موهــــــــــــــــــاي تو ، بارانداز دل
سوختم از آتش تو ، باده ي تلخم دهيـــد
بارها گيرم سراغت را ، من از طنــــــاز دل
من به يك لبخند زيبـــا ، از لب تو قانعم
من بلطف طعم لبهايت ، كنم اعجاز دل
يكطرف سوداي ما و يكطرف هرم لبت
با تنفس در هواي تو ، كنم ابـــراز دل
من کجا و جرئت بوسیدن خــــــال لبت
يك سبد لبخند خواهم ، قافيه پرداز دل
اين سخن پايان ندارد ، گويي آواي دل ست
همنواي بلبلان شد ، باز هم شهنـــــــاز دل
باز ميرقصد نگاهم ، در هـــــــــواي ديدنت
گوئيا "ياس خيال "م ، پر شد از اعجاز دل
" ياس خيال "
:: موضوعات مرتبط:
اشعار شاعران ,
,